Malasema




Tuesday, November 23, 2004

٭
پ.ن.
هول نشو
سجده کن.



٭
چگونه می توانی با فراخ بال در بستر
خود داف 24 ساله بنمایی در حالی که
یتیمی در همسایگی تو از بی کسی
به پوس پوست دست هاش و چشمان بی فروغش
نعره می زند



٭
گه شدم؟
به حدا نمیشه اینجا..
همه به دفترم طوری نگاه می کنند که انگار از این بلاگرای بی کار و و نیش بازم.
کس ننه همشون.




٭
این لبها متعلق به کیست؟
هر 4 گزینه آنجلینا جولی



٭
بهترین کافی نت شهر هم که باشه خونه نمیشه.
حتی اگه دافه زنجیر به پا هم باشه.
یا مثلا چی؟



٭
افزایش سرعت در مواقع ضروری
Imperial Leather



٭
نوک انگشت اشاره دست راست
را در سوراخ راست بینی خود می کند.
می گردد
می گردد تا شاید قسمت لزجی یا سفت یا شور
یا نمناکی پیدا کند که بشود
باهاش دو سه خط وبلاگ را حروم کرد.



٭
بهشت زیر پای مادران است.
مادری که فرق گه و بچه را نمی دانند.
تصحیح می کنیم
بهشت لا پای مادران است.
مادرانی با بچه های مو بور
و مانتو شیشه ای



........................................................................................

Tuesday, September 28, 2004

٭
هر چقدر هم که صدای Mp3Player ات زیاد باشد ؛
فریاد چشمهای من را می شنوی دختر جوان.
و لبخند نحسم را.



........................................................................................

Monday, September 27, 2004

٭
یه گزارش بود بعد نشون می داد که همه دخترا
اولویت اول برای همسر رو "صداقت" گذاشته بودن.
بعد حتما من هم جنده ام.



٭
It's All Over – The God Machine
چند روزه همش شبیه این شدم.
وجه شبه هم نداره.



٭
وَاصطَنَعتُکَ لِنَفسي
و من تو(موسی) را مخصوص خود تربیت کردم و ساختم.
آیه 41 سوره طه از قرآن
فدای اون جبر و اختیار نویسنده کتابه.



٭
غلام منت آنم
که از هر آنچه رنگ تعلق بگیرد آزاد است.
کیرش هم میخورم.



٭
ایندفعه سرم خیلی خیلی کم تر گیج میره.
آخرین جفت گلابی ها به نوبت
وحشیانه گاز زده می شود.
اون کارتونه اسمش چی بود که دو یارو بودند که
همش گلابی می خوردن و سر گلابی ها دعواشون می شد ؟
خوردنشون هم ملچ ملچ صدا می داد.
و قید استمرار بر آهنگ
Honey, all the movements you're starting to make
See me crumble and fall on my face
And I know the mistakes that I've made
See it all disappear without a trace
And they call as they beckon you on
They say start as you need to go on
As you need to go on
As you need to go on
So meet me by the bridge
Meet me by the lane
When am I gonna see that pretty face again
Oh meet me on the road
Meet me where I saidBlame it all upon a rush of blood to the head



٭
خودکار بیک موطلایی ترین زنی که در اتوبوس دیدم ؛
دو خط از 3000 متری را که میتواند طی کند؛ طی می کند و می خشکد.
موطلایی ترین زنی که در اتوبوس دیدم لبش را گاز می گیرد و یک اه می گوید.
حتما من هم به تبلیغات دروغ بیلبورد ها لعنت می فرستم.



٭
لوتوس اسمه یه پیرمرد 68 ساله بداخلاق بود. لوتوس همیشه یه زیر پوشه چروک تنش بود.
از زیر زیرپوش سفید چروکش موهای سفید سینه اش بیرون می زد.
لوتوس وقتی 13 سالش بود یه گلو درد گرفت و گلوش چرک کرد. از اون موقع تا هنوز طعم اون چرک پشت گلوش قایم شده.
مشکل وقتی بیشتر میشه که دقیقا زمانی که لوتوس داره خوشمزه ترین یا لذیذترین
وعده غداشو میخوره ؛ دقیقا وقتی آخرین لقمه غذا رو قورت میده و میخواد لذت ببره
اون طعم لعنتی تو دهنش پخش میشه.
لوتوس از لجن بودن گلوش به هیچ کس نمیگه. اون بد اخلاق نیست.
فقط از آدمای پر حرف بیشتر از اون چرک گلو بدش میاد.
البته
به غیر از رامیستا ؛ تنها نوه دختری تنها خواهرش ؛
همون خواهری که در پول غرق بود و
لوتوس تنها تو کلبه خودش تو پشت تپه آفتاب زندگی می کرد.



٭
پسر نمیدونی امشب چقدر حال داد. رفتم تمام آهنگای قدیمی رو که الان بهشون میگم جواط پیدا کردم.
گوش کردم. خیلی باحال بودن. اینقدر باحال بود. به نفس نفس افتاده بودم. از آقا کریس بگیر تا کوهن و دایدو و سلن و کت استیونس و جورج مایکل و لیونل ریچی و خولیو. خیلی باحال بود. خدا بود. همچین خاطرهای هم به جز روزمرگی باهاشون نداشتم ولی همین که یاد حال کردن هام با اینا میفتادم حال می کردم. آقا خدا بود خدا. اصلا کس ننه متال و راک .
How can I try to explain
When I do he turns away again
It's always been the same , same story
...
Sadness
In my eyes
No one guess
No one try
Loveless
In cold with your last breath
it saves me soul
Your smiled memory
like a Jesus to a child
..
for every single memory
has be come part of me
you always be
my love
when have been loved
so I know



٭
باز قبلنا یه ذره پشمو و کلک داشتیم که وقتی حوصلمون سر میره
اونا رو فر می دادیم. الان اونو هم نداریم. جون مادرت نپرس که چیو میگم.



٭
یکی از از سرگرمی های سالمم پاک کردنه.
پاک کردنه یادداشت هایی که به دلایل نا معلوم اون لحظه باهاش حال نمی کنم.
با این عکس قبلیه اصلا حال نمی کنم. اصلا پس آره.



........................................................................................

Friday, September 24, 2004

٭
اگر از کنارم رد می شوید
آهسته تر رد شوید.
میخواهم نمودار " x نوک کیرم" بر
" t استشمام بوی داف ها" را رسم کنم.

پ.ن. اکیدا صعودی هست.



٭
باید رساله رو دوباره نگاه کنم.
فکر کنم یه جمله ای باید تو مایه های این داشته باشه که
هر پیغام send to all از 70 بار زنا با مادر کریه تر است.



٭
ما پروفایل هر کی میریم می بینم خانوم بن بست
خایه های طرفو گرفته و میماله به سر و صورتش.
داستان چیه ؟
آدم جنده نباید که حتما بغل کسش عکس پروانه باشه.
البته شرمنده که من ریدم تو حریم خصوصی تون.

پ.ن. از نظر ادبی مطلب بالا ایهام باحالی دارد.



٭
وبلاگ نوشتن یه مرضه.. یه خوشی زیادیه که زده زیر دلت..
.بلاگ نوشتن نیاز نیست.. یه کسخلیه محضه.. یه بدبختیه..
اونقدر بدبختیه که میخوای نوشته هاتو بقیه بخونن..
همین تویی که می گی کس ننه بقیه.. تویی که بقیه رو کیرتم حساب نمی کنی.
دونه دونه حروف رو تایپ می کنی تا اون بقیه جونت واست بخونن
حتی نحوه نگاه کردنمون هم به زندگی عوض شده. آدم وقتی به بعضی از حوادث روزمره
نگاه میکنه مثل قبل نیست.. یه صدایی شبیه صدای وبلاگش براش حرف میزنه و جمله میسازه..
من مریضم یا واقعا همینطوره ؟
هی بلاگر.. برو بمیر.



٭
کلیپ Girls of summer ..
اون پسره بود که دخترا رو نگاه میکرد که دارن دوش می گیرن.
بدون شک اون زمان محبوب ترین آدم زندگیم فریزر بود. همون کاراگاه بنت و به سوی جنوب.
This Desert Rose Heeley Eeeleey
برادر خاطرت هست ؟
تو می تی کومان هم اون قسمتی که
کایکو دسمال قدرت رو می بست دوست داشتم.
اون پسره که می دوید توی It's my life که به زیدش برسه.
می خونم آخ که دیگه فرنگیس..
برادر جان
شما نمی دونید اون شلوارک آبی یک وجبی من الان کجاست ؟



٭
امروز یه دختر قیافه تخمی و ساده دیدم و عاشقش نشدم.
جریان چیه ؟



٭
و زن هایی که در هر نگاه به دخترشان یاد عروسی کردن او میفتند.
قرمه سبزی با ته دیگ برای ناهار و بعد از خواب ظهر ؛ چایی دم می کنند.
شام کتلت درست می کنم..
مریم جان خاشخاشی نگیر. بگو ساده می خوام.
و در انتظار سریال "تب سرد" با لبخند زانو های خود را مالش می دهند.



٭
با سرعت دویدم و توی اولین کوچه که رسیدم.
به دیوار تکیه دادم.
همین طور نفس نفس می زدم و به آسمون نگاه می کردم.
خستگی داشت بر استقامت زانوانم غلبه می کرد.
با تمام وجودم از خدا خوستم که کمکم کنه.
من این کس شرا رو می نویسم تو هم تا آخرش میخونی؟
کس خل.



........................................................................................

Thursday, September 23, 2004

٭
تو سالن دوم وبلاگ ها همه با دهن های باز منتظر بودن.
همه حرفی ته گلوشون بود و میخواستن بلند به همه بگن ولی نمیدونستن چی رو؟
بیشتر به دهن هم دیگه نگاه می کنیم تا سر نخی از حرفای عفونی ببینیم و با خوشحالی لبخند بزنیم.
خب چرا هیچ کس حرفو نمی زنه ؟
من هم با دهن باز
و چشمهای گرد به دهن های باز همسایه هام نگاه می کنم
اون هم مثل من به دهن نفر بعدی زل زده و منتظریم تا از اون ته ته ها
ولش کن.
سالن دوم وبلاگ ها.



٭
باز این مامانم الویه درست کرد.
دهنمون صاف میشه تا تموم بشه.
قوت غالب یعنی این



٭




Another day another night inside a lonely world
Another game another fight inside a lonely world
Another wrong another right inside a lonely world
Such a lonely world



٭
رو صندلی چهارم ردیف دوم از عقب کنسرت سمفونیک گروه آوا
دختری ویالن به دست نشسته بود.
نه آدم جالبی بود نه آدم خاصی. یک وبلاگ نویس کسخل.
موقع ویالن زدنش بعضی وقتا یاد چت های خنده دارش می افتاد و ریز می خندید
یا یاد کامنتای ناجور می افتاد و اخم میکرد و لبهاشو فشار می داد و محکمتر می زد.
هنوز نمی دونست که استادشو دوست داره یا نه. نمیدونست برای چی ویالن میزنه یا چت میکنه یا مینویسه.
هنوز شک داشت پسر تک زن گروه رو بیشتر دوست داره یا پسر صندلی آخر ردیف.
اون مواظب بود که درست بزنه . به جای ااین سوالابا چشمای پر از لبخند فکر کرد وبلاگ همسایه ؛
بعد از دو سال ؛
سر قرار ،
با تی شرت میاد یا با پیرهن مردونه.



٭
Shine on you crazy diamond
Maybe shame.. ha?



٭
بر که گله کنم آناهیتا ؟
بر بخار این نفس های ممتد که بر شیشه ها خود را میکوبند و شیهه می کشند ؟

پ.ن.
آناهیتا نام خداوندگار آبها و دریاها که ایرانیان کهن معتقد بودند.
پ.ن.2
من خیلی خفنم.



٭
البته بعضی از وبلاگا هم هستن که وقتی میخونم
بر دانه دانه نوک انگشت هایی که برای تایپ کردنشون فرود آمدن بوسه می زنم.



٭
همین خدا رو نگاه کن. نه خواب داره نه خوراک داره.
نه زن نه بچه نه محبت والدین و نه نوازش های پدر و مادر بزرگ
نه مزه دستپخت های ماکارونی خاله رو و نه لذت سگا بازی کردن با پسر دایی.
نه نرمی تن زیدشو چشیده و نه تا حالا جق زده. نه تا طعم داد زدن سر مامانش رو.
حتی حس گناه کردن هم نچشیده. به یاد مرگ هم نمیفته.
عوض چی داره ؟ تا دلت بخواد کلفتی. همین بسه شه.



٭
به اون مرد عینک داره بگو شماره پرونده من 80011517 هست. بگو تو
صفحه دوم تو قسمت موارد خاص بنویسه
در خانواده ای خز و جواط بزرگ شده. با آدمهای کیری. آره بگو با
آدمهای کیری بزرگ شده. آره خیلی خیلی کیری.



٭
در را می بندم.
اجازه می دهم سکوت در تنهایی خود شجریان گوش کند.
بی شک رشد می کند.



٭
- از غذا خوشت اومد ؟
نه
- سس بزن ببین چقدر خوشمزه میشه.
نتیجه گیری امروز:
به ان هم سس بزنی خوشمزه میشه.



........................................................................................

Monday, September 13, 2004

٭
شب بخیر مونیکا. شب بخیر آنجلینا. شب بخیر اسکای. شب بخیر پاملا. شب بخیر الا .
شب بخیر کایلی . شب بخیر ونسا . شب بخیر جنی. شب بخیر آلیسا.
شب بخیر هُلی. شب بخیر شارون. شب بخیر دورو.
شب بخیر کامرن. شب بخیر سیکتوم.
شب من هم بخیر.



٭
ترو خدا ببخشید که یه هفته میشه پروفایل اورکاتم رو آپ نکردم.
راستی
قبلنا quite witted و friendly
الان Agnostic



٭
تو هم همین قدر از علامت تعجب بدت میاد ؟
مثل برنامه های تلویزیون که تا آدم کلمه "طنز" رو نبینه نمی فهمه که باید بخنده.



٭
بیا بغلم.
میخوام برات قصه تعریف کنم.
قصه دختری که به پوچگرایی رسیده بود و
پسری که هیچی نداشت.
حتی تخم زندگی کردن.



٭
به سرش ندا بر آمد که بایزید
هنوز تویی تو همراه توست
اگر خواهی که به ما رسی
خودت را بر در بگذار
و درآی/



٭
اگه یه حپه انگور هم با همین اطمینان
بزاری کف دستت و بندازی دهنت و یه لیوان پر روش آب بخوری
اندازه یه قرص مسکن برات کار میکنه.



٭
فکر می کردم ماهیچه شصت دست راستم اینقدر قوی هست که قبل از بالا اومدن مامانم از پله ها؛ آبمون بیاد.
پ.ن. من به گا رفتم.



٭
این شش امین صفحه ورد هست که دارم می نویسم ولی پابلیش نکردم.
تا حالا اینقدر معرفت نداشتم.
نه می بینمتون و نه درست می شناسمتون و و زیاد به یادتون میفتم.
ز- ی – الف – دال



٭
"العالم محضرُ الله
لا تعاصوا فی محضره"
مثل این میمونه که سر در جنده خونه بنویسن
لطفا در این مکان زنا نکنید.



٭
هیکل نره خر رو گنده کردیم و یه کار فقط بلدیم.
اعتراف کردن و افتخار کردن به اعترافات.



٭
وبلاگهایی که بعد از جق زدن پابلیش می شوند.
و وبلاگ هایی که بعد از لاسیدن اولین محبت از بی اف ها



٭
مگر نمیدانی کیستم ؟
یه تن پرور حراف که یک بطری سبز رنگ را به 9 سال زندگی ترجیح می دهد.
به امید روزی که این یادداشت به 5 زبون زنده دنیا ترجمه بشه.



٭
من تو آینه نگاه می کنم و میگم
shall we?
بعد دود سفیدهمراه نور قرمز تو اتاق میپیچه و من احساس خفن بودن می کنم



٭
یواش یواش تک تک مفاصل بهتر از آب روان شورع به درد کردن می کند
به جز
مفصلی که پسران بهتر از برگ درخت التفات داشتن
به کوری چشمشان



........................................................................................

Sunday, September 12, 2004

٭
نمیدونی امشب چقدر از کیری بودن قیافم خوشم اومد.
پ.ن.
مالاسما امروز همان روز عزیزی هست که کچل کردی و
حس کردی که اگر یه کلاه هم بزاری با کیر فرقی نداری



٭
اول دبیرستان فکر می کنی تنها تو توی کلاس هستی که جق می زنی و چقدر با بقیه فرق داری.
چقدر بقیه از لذت هایی که و می بری بی خبرن. یه ذره می گذره. با 4 تا آدم حرف می زنی. تیکه تخمی سر کلاس میندازی و ملت حال می کنن. بعد می فهمی تو تنها پسری هستی که توی کلاس کمتر از بقیه جق می زنی. مهمونت میکنن بر و بچ و مهمون می کنی. دعوا هم میکنی و عین خر کتک می خوری. بهترین دوستات یواش یواش از همین مدرسه بیرون میان و فاب می شین. سال دوم که بشه دیگه با همه رفیقی. با همه حال میکنی و بقیه هم با تو. 4 تا آدم خوب هم هستن که همینجوری دلت میخواد به گا برن. اخراج از کلاس هم ااینقدر عادی شده که اون ناظم هم نمی پرسه واس چی میری بیرون کلاسی؟ مشاوره مدرسه هم که خیلی ادعای روشن فکری می کنه و باهات صحبت میکنه و تو هم کثیف ترین اعترافات زندگی تو می کنه و اونم طوری جلوه می ده که خیلی طبیعیه و تو هم لبخند میزنی که واقعا خوشحال هستی که یک نفر هست که به داد ما برسه. مشاوره مدرسه یه تیکه پارچه سبز بهت میده که به دستت ببندی و اعمال شیطانی رو کنار بزاری. خیلی معصومانه پارچه رو به مچ دست راستت هم می بندی. شاید اون مشاور مهربون خودش می دونست انجام اعمال شیطانی با یک مانع مذهبی و احساس بیشتر گناه لذت رو چند برابر می کنه. رو زمین میشینی و به ستون تکیه میدی و ته مونده ساندویچ یه یارو رو گاز می زنی و به مچ دست بقیه بچه ها نگاه میکنی که همه یه پارچه سبز دارن.
واقعا لذت بخش بود. دبیرستان. وقتی سال دوم بودم عقب کلاس ادای روندن کامیون رو در میاوردم. بچه ها می خندیدن. اصلا برام خنده دار نبود ولی در میاوردم که حال کنن. کلا زیاد دلقک بودم. خوشم میاد که خودمو به حماقت و نفهمی بزنم. انگار که هیچی نمیدونم و خرم. شاید به خاطر همین کارا بود که سیب زمینی شدم و غیرت رو تو کونم کردم. منظورم فقط تعصب و مذهبی یا ناموسی نیست. کلا زندگی. اصلا چرا اینا رو میگم ؟سال سوم بود که کم کم لب ما به سیگار هم خورد . ولی حتی دوستام هم نمیدونستن. یعنی برای اینکه بگم ما هم باحالیم و اینا نه. اصلا. هر موقع خونه خالی می شد همه کس می کردن ؛ من عشقم این بود که لخت راه برم و اگه پولی در کار باشه زنگ بزنم پیتزا بیارن و شب ساعت 12 با آهنگ شروع کنم ظرفای شب قبل رو بشورم.سیگار هم با دلستر! ساعت 2 اینا هم جارو برقی می کشیدم و حدس می زدم همسایه پایینی فحش خواهر میده یا مادر. راستی همون سال دوم بود که دستم به دختر خورد. خیلی بد بود. یا من بلد نبودم یا اون یا هر چیزه دیگه. سال سوم حس می کردم اگه گی بازی در بیارم خیلی آدم خفنی هستم. یه هفت نفری می شدن که به هم لب می دادیم. چلپ چلپ. هیچ وقت اقرار نکردم که بدم میاد. هیچ وقت نگفتم که من تا 10 سالگی لیوان دهنی دیروز خودمو نمی خوردم و حالا کونو هوا کردم. البته الان خوب دیگه بدم نمیاد . یعنی نه خوشم میاد نه بدم. شاید بشه گفت نحوه درست لاش بازی رو میدونم . کی باید جنده شی و کی باید کسکش. نه بابا.. از کجا بدونم. این چت و اینترنت و اینا خیلی کمکم کرد. مخصوصا چت. سرعت رشد کردنم رو زیاد کرد. از اون آدمی که پی-ام میداد و خوشمزگی می کرد که دختر 13 ساله باهاش دوست بشه تبدیل شدم به.. به چی ؟ نمیدونم. یه چیزی غیر از اون. خسته شدم فعلا.



........................................................................................

Tuesday, August 31, 2004

٭
اینجورا که بوش میاد قراره کمرنگ بشم.
اونقدر هم نقطه پررنگی نبودم که خداحافظی و سلام بزنم تنگش.
اصلا رنگ ندارم.



........................................................................................

Monday, August 30, 2004

٭
اونطور هم نیست که از همیشه همیشه احساس بدبختی بکنم.
تصادفا روزی چند لحظه میشه که احساس خوشبختی می کنم.



٭
یعنی یکی تو دنیای کیری نیست که به من حسودی بکنه ؟



٭
آخر
فرو می شکند
جمجمه ام
بر سنگ فرش خیابان

این صد بار



٭
2 مولتی مدیا باز کنید.
یک آهنگ مورد علاقه را با اختلاف 2 یا 3 ثانیه
به وسیله آن دو مولتی مدیا گوش کنید.
کسکلک بازی جالبی است.



٭
آدم وقتی اکس و مرفین بالا میره
همش دور و برش صدای گیتار برقی می شنوه ؟



٭
هر غلطی میخوام تو زندگیم بکنم فقط یک کلمه دلیل برای نکردنش میشه.
هر گهی که میخوام بخورم. هر گهی.
بابا من کون هم نمی تونم بدم با این وضعم.



٭
اکثر شبا خواب می بینم.
حتی از در اتاق بستن هم بیشتر آرامش میده.
جالب اینه که هیچی هم یادم نمی مونه ازشون.



٭
پسر 15 ساله لبخندی زد و بسته کاغدی که دختر تقریبا 17 ساله از پنجره انداخته بود پایین برداشت.
پا خوشحالی بسته کاغذ را باز کرد. لبخندش خشک شد. چیزی جز تکه ناخن های لاک زده در کاغذ نبود.
صدای خنده دختر از پنجره؛ تکانی به ذکر هر موجود مذکری داد.
پسری که در پنجره رو به رویی شاهد ماجرا بود به خودش قول داد که خار دختر را بگاید.
پایان.



٭
چقدر این پیر مرد های معصوم و با وقار که تو پارکا میشینن استمرار خوشگلی دارند.
همونا که مثل پالس تلفن هر چند ثانیه یه بار به خودشون میگن هی روزگار.



٭
شاید من همان دختر دانشجویی بشوم عاشق استاد پیر کلاس فلسفه می شود و می میرد.
شاید هم همان استاد فلسفه که دختر دانشجویش عاشقش می شود و استاد را می کشند.



٭



هی پسر.. واقعا دارم عقیم می شم.



........................................................................................

Sunday, August 29, 2004

٭
یارو تو خیابون گفت آقا خوش به حالت.. همیشه اینقدر شنگولی؟
از آن موقع تا حالا کیری نبود که در کان ما فرو نرود.
جون تو شنبه ها خیلی کیریه..
فکر میکنم همه شروع ها تخمیه.
فکر می کنم.
حتی جون ندارم بگوزیم.
حالا خودمونیم موقع هایی هم که جون داشتیم گوزم نمیتونستیم بدیم.
مرامی بمیر دیگه
بمیر



٭
عقده رویاهای اون 4 گرم سلول خاکستری داره خفم می کنه.



........................................................................................

Saturday, August 28, 2004

٭
و غم و گریه و فریاد برتر از شادی آفریده شد.
همان طور که در موقع شات دون کردن XP ؛
سیاه سفیدی دسکتاپ بیشتر از رنگ های واقعی
به دلت می شیند.



٭
فکر کنم ظهور آقا امام زمان نزدیکه.
یارو زنگ میزنه خونه مون میگه چرا منو از اورکاتت دیلیت کردی؟
من دوباره اد کردم.. دیگه دیلیت نکن.




........................................................................................

Friday, August 27, 2004

٭
خونمون پله که داره.
دارم فکر می کنم وقتی 8 سالم بود موهام بور بود یا نه .
امیدوارم حداقل دوشنبه ها موهام بور نبوده باشه.



........................................................................................

Thursday, August 26, 2004

٭
یه سحر میاد که آن دخترک من را با لگد بیدار می کند.
یه صبح میشود که با سیگار یه خال تو وسط پیشانی مادرم می گزارم.
یه صبح میشود که وقتی در تخت خواب غلط می زنم پستان مونیکا بلوچی در دهانم می آید.
یه ظهر میاد که روی پشت بام مست میکنم و میروم تو کولر می شینم.
یه ظهر میاد که عکس کس عمت رو رو بازوی چپم خالکوبی می کنم.
یه ظهر دوشنبه میاد که با یک خانوم شوهر دار که موهای پسر 8 ساله اش بور است روی پله ها هم بستر می شوم.
قسم به عرق لا پای دختران وقتی که می خندند
ساعتی می رسد که مانند کارتون های ژاپنی یک آدم بد از من حقیقت را میخواهد ولی من نمیگویم و من را زندانی می کند. وقتی دختر خوب آن آدم بد برای فرار به کمک من میاید میبیند من در حال جق زدن هستم و با ناراحتی می رود.
یه عصر جمعه میرسد که در مزرعه گندم بیسکوییت حیوانات گرجی را در لبانت می گزارم و تو هم طوری میخندی که کیر من میخوابد.
آقا.. اصلا یک روز می رسد که میبینیم خارجی شدیم.. حتی بوی تنمان.. نمیدانم کجایی.. فقط خارجی .ها ؟
آری.. یه عصر میشود که یه دختر جوراب ساق بلند تو کافی شاپ پاهایش 120 درجه باز کرده است. و من هم زیر میز مرتب پاهایش را نگاه میکنم و او هم کفش های پاشنه بلندش کیر من را فشار میدهد و آب من میاد.
یک روز بعد آن ساعت میرسد که می فهمم آن دختر ژاپنی خواهر گم شده من بود و من با شرمندگی عدالت را برقرار می کنم.
یه عصر میاد که کنار درخت سرسبز بلند نارون و روی چمنا خوابم می برد.
یک غروب میرسد که همه کافی شاپ ها را به جرم جاکش بودن از کون می کنند.
اصلا یک روز خار همه را می گاییم.. یه روز میرسد که به کوپن روغن دار ها روغن جامد نمی دهند و فقط مایع می دهند. حتی به کوپن قند و شکر فقط شکر خالی می دهند. اصلا در هر خانه ای چیپس پنیری تردیلا یافت می شود.. پاپ کورن هم .. اسنیکر و پسته شامی و ویتامینه هم
یک غروب زیبا تر می رسد که هر یک از دو لنگ آن زن کوتوله در کتابخانه را به یکی از درختای پارک وصل می کنند و صدای جیغش ما را یاد جهنم می اندازد.
یه نیمه شب میاد که هر موقع میخواهم حرف بزنم دستش را روی دهانم می گزارد و گوشم را گاز می گیرد.
یه شب میشود که به پوچی و روز مرگی میرسم و هیچ گهی نمیشم. یه شب میاد که باز از بین دود ها به جعبه های بادبادک نگاه میکنم.
یه شب اونقدر کدر کدر میشم که تو هویت سیاه سفید من می نویسن ؛ نام : خاکستری .
بر پاکدامنی دختر های 19 ساله قسم که میبینم بر کف خیابان شریعتی خوابیده ام و به پلاک جدید نمره سیاسی ها نگاه می کنم و به شمارنده قرمز می خندم.
یه شب هم میاد که پای آهنگ گریم میگیره ؛ میشاشم به خودم ؛ میرینم به هیکلم ؛ می گوزم ؛ آبم میاد و بالا میارم و زار میزنم و جون میدم.
و جون میدم و جون میدم و تک تک سلول ها عقده های خودشونو خالی می کنن
و جون میدم و میمیرم.



٭
شده تاحالا بغض کنی و دنبال موضوع واسه گریه کردن بگردی؟
به زبون آوردن کلمه گریه تو وبلاگ سخته ؟
من دلم میخواد گریه کنم.
دلم می خواد مثل یه بچه کونی بغض کنم و گریه کنم.



٭
بابا به خدا سینه زنی ربط نداره به وزنه برداری..
میگن طرف رفته" ربط" رو از کس ننش در آورده همینه.



........................................................................................

Wednesday, August 25, 2004

٭
ساعت 8 تا 9 امشب بهترین ساعت 8 تا 9 سه شنبه شب های کل عمرم بود.
شما هنوز نمی خواین پیاده شین ؟
سرمو بالا کردم دیدم رسالتم.
اوج شکوه در وزش بادهای شبانه.
خدایا یه 8 تا 9 یه سه شنبه هم شده بیا پایین.حداقل "داستان خرس های پاندا" در آن یک ساعت از تو متنوع تر است..
لای قرآن رو باز کردم.
:امروز پاداش داده شود هر کس بدانچه فراهم کرده است
نیست ستمی امروز
همانا خداوند شتاب دهنده در حساب است.



........................................................................................

Monday, August 23, 2004

٭
ببین تو الان از مشق هایی که داری می نویسی معلومه که دانشجو هستی و کنکور هم دادی و خیالت راحته.
ولی من که هنوز ندادم. من هم درس خون میشم. تو هم کمکم می کنی تو درسا.
بعد من هم رتبه زیر 50 میشم و میرم دانشگاه.
دانشگاه که میرم درس هم میخونم و کار هم میکنم.
حداقل ماهی 400 تومن در میارم. بعد این پولا رو جمع میکنم بعد چون تو هم سر کار میری پولایی که جمع کردی میدی به من
بعد مثلا یه 12 میلون میشه.. نشد هم می کنیمش. بعد من مهندس کامپیوتر یا شیمی یا عمران یا هر چیزه دیگه شدم. بعد پولا رو بر میدارم میرم کانادا و اونجا هم کار میکنم و بعد آقا کار و بارم سکه میشه. بعد میام تو رو هم می برم کانادا و حال دنیا رو می کنیم و ایول.
حالا میشه رو صندلی بشینم ؟



٭
یک ضرب المثل چینی می گوید
هر وقت فکردی آدرس را گم کرده ای به دنبال اولین دافی که دیدی برو.
زیرا اگر راهت را پیدا کنی که چه بهتر ؛ اگر هم نه که چه بهتر.

دو گزینه بیشتر نیست.
یا من کس میگم یا چینی ها.



٭
خدا این کس ها را قرین رحمت کند.
وقتی سوار تاکسی شد
برای زندگی کردن چند لحظه انگیزه پیدا کردم.



٭
سی دی های سوپر را بشکن.
شو های هُلی ولنس را با دقت ببین
و جق بزن.
از نصایح آقا محمد خان به فتحعلی شاه



........................................................................................

Sunday, August 22, 2004

٭
هاتف
عادت کردم نقاب بزنم
زشت بشم.
این طوری



٭
fuck you
because i love you



٭
دقت کردی
فریادها
بر سر کشتی های سورنا و نیانجا و رنجر
اصلا به حس کیری شبش نمی ارزه



........................................................................................

Friday, August 20, 2004

٭
شب شب شب/
قلقلک باد روی تنت/
صدای موج ها/
جفت نگاه به آسمون سیاه/
سرت روی شکمم/
سعی می کنم دود سیگارو حلقه حلقه کنم ولی نمی تونم.
کم کم موجا دارن کف پامونو قلقلک می دن.
سیگارو جلو لبات می گیرم. پک محکمی می زنی.
یک مشت شن آروم آروم می ریزم رو تنت
غلتی می زنی و گوشتو به زیر قلبم می چسبونی
انگار که بالش بغل کردی
فقط
بغض
و
امنیت
نمی تونم دود رو حلقه حلقه بدم بیرون.



٭
شنبه همین هفته که گذشت من نفرنفرنفر رو دیدم.
ولی چون یه سینوهه قبلا دیده بودتش من تنها کاری که کردم دهنمو وا گذاشتم.
وقتی گفت ببخشید آقا ؛ من نمی تونم ماشین رو پاک کنم. میشه یه سوال از سینما کنید ؟
من آروم گفتم سعی می کنم.
تو چشام زل زد و گفت جان ؟
من مردم.



٭
درخت اسلام در حال خشکیدن بود
که امام خمینی (ره) با خون خویش این
درخت را آب یاری کرد و این درخت روز به روز بزرگ تر می شد
و کلفت تر از دیروز در کون بندگان اسلام فرو می رود.



٭
به زن رو به رویی زل میزنم
و اونو تنها زن توی تمام زندگیم میدونم.
و تا عرق لای پاشو بو می کنم.
با خنده از کنارم رد میشه.
به زن بعدی زل می زنم.



٭
ا شاید یه پسر
14 یا 15 ساله وبلاگ منو پیدا کنه و آرشیو بخونه
و عاشقم بشه..
از اون رگ گردنی که خدا از اون به شما نزدیک تره نزدیکترم.
کسخل.



........................................................................................

Thursday, August 19, 2004

٭
اه
کیر
همین



٭
میعاد گاه ما کتابخانه اندیشه
روز های آخرین هفته
به صرف شیر پسته
تک تک پسته های ریز ریز شده را دوست دارم.



٭
بعد از رکورد بسیار طولانی ؛
لوتوس (پیرمرد پیر من) جای خودش رو به ColdPlay داد.
به دسکتاپ لبخند می زنم.



٭
لازم نیست بادبان ها را بیفرازی.
فقط اون لنگر ها رو از آب بکش بیرون.



........................................................................................

Wednesday, August 18, 2004

٭
به صورتم نگاه کرد و گفت
تا کی می خوای آهنگ گوش بدی؟ اگه خودت تونستی آهنگ بزنی درسته.
یه دونه بادوم گذاشتم دهنم.
برگشت و گیتارشو بغل کرد و ادامه اگه یه روز بری سفر رو زد.



٭
بوی خوب شما مایه دار های صورت تراشیده به من نمی سازد.
الان است که حس چندش و حسادت
به آن پسری که 5 سال پیش،
وقتی با هم برای سرویس منتظر بودیم
از روی لباس کونش را می مالید و
به بهانه سرفه کردن دستش را بو می کرد ؛
با هم مقابله می کنند.



........................................................................................

Tuesday, August 17, 2004

٭
خب دوستان بیایید دسته جمعه به آلت زنانه مادر کسی که سی-دی هایی که به بهانه مبتذل بودن ازم گرفت دستی بکشیم.



٭
خب بچه ها اسم من شانیاز هست. 27 ساله هستم و مهندس فیزیک اتمی دانشگاه هاروارد و این وبلاگ تنها جایی هست که میتونم راحت صحبت کنم. ببخشید یه لحظه. این موهای بلند طلاییم اومده بود جلو چشمای سبزم. اوه شِت. اگه این ناروین بزاره من یه مین تایپ کنم. خب ناروین جان اگه گرسنته برو اونجا من برات هات چاکلت با میلک ریختم دیگه. برو بخور. امان از دست این سگ های شیطون. فاک. دستم خورد به گیلاس شامپاینم ریخت رو لپ تابم.. باید یادم باشه به مارگارتا بگم کلین کنه. راستی آب و هوای تهران چطوره؟ نیویورک که آب و هواش پرفکته. اوه ساری.. باز دوست دخترهام به اون فراری قرمزه دست زدند دزدگیرش داره صدا میکنه. اوه مای گاد.باید برم. از همین جا می بوسمتون تا بعد... سی یو.



٭
قدمم
مسافت را
در کوچه ها
لگد مال می کند
جهنم درونم را
اما
چاره چیست؟
نفرین شوی
نفرین
چه کسی
کدام هوفمان دوزخ تبار
ترا آفرید
ای زن؟


می توفد شادی
می گسلد
شادی
کوچه ها را از هم
پایکوبان است
زایمان جشن
کویش پاها
شنگول زا
می زاید
سرخوش از پی سرخوش
من
اما
در فکرم
از هر سوراخ جمجمه ام
می جوشد
عرق سرد و بیمار افکار
فکرهایی
دلمه خون
چرا
من
خداوندگار همه چشنها
در این پایک.بان
بی کسم؟


آخر فرو می شکند
جمجمه ام
بر سنگ فرش خیابان


کفر گفتم
همه جا فریاد کشیدم
خدا نیست!
و خدا
از قعر مغاکی داغ
زنی آفرید
آن سان
که به تماشایش
حتی کوه
رنگ پریده
می لرزد


و خدا گفت
عاشقش خواهی بود
و مردی خسته
در پرتگاه زیر آسمان
دگر باره وحشی
فرو مرد


خدا دست ها را به هم مالید
شاد
خندید
حالا کجایش را دیده ای ولادیمیر!
و به او شوهری داد
از گوشت و پوست و استخوان
و به پیانو آهنگ انسانی داد
تا هیچکس
هیچوقت
از لبانم نشنود
نامش را
زیرا
اگر در ناگهان باز شود
اگر کسی
ناگهان
بلغزد به درون اتاق
می دانم
حتی هزار صلیب هم بکشم
باز
بوی سوختگی خواهد بود
بوی دود پر گوگرد تن ابلیس


پس ول می گردم
تا هر سپیده
ول می گردانم با خودم
کابوسم را
بودنت
عتشق بودنم را
تندیس سازم
دیوانه
از فریادهای دردم شعر می تراشم
شاید ورق بازی کردم
شاید
حنجره خسته از ناله قلبم را
با شراب التیام دادم


از تو گذشتم!
نمی خواهمت!
چرا باید نگران باشم
بترسم؟
مگر نه
مرگم
حکم است
به تقدیر نا گزیر؟


خدایااگر هستی
اگر
فرش ستاره ها را
تو بافته ای
اگر
این رنج دم افزا را
خدایا
تو به من داده ای
زنجیری داوریت بردار
وقت شناسم
آماده محاکمه
اما
آگاه کل
لبانم فقل
خون چکان دهانم
نمی گوید اسمش را


عذابم ده
خوش داری
مرا
شلاقم بزن
بغلتانم
بر تیغ تیز اختر هایت
پاره پاره ام کن
خوشتر داری
راه شیریت را برخیزان
دار مجازاتش کن
جنایتکارم
روح محاجرم را
روح ابرو گره کرده متفکرم را
بر دار کن
چهار پاره ام میکنی؟
دست های عادلت را
خودم میشویم
اما خدا
فقط
این زن را
این ملعون را
او را که محبوبه ام خواسته ای
از میان بردار


قدمم
مسافت را
در کوچه ها
لگد مال می کند
جهنم درونم را
اما
چاره چیست؟
نفرین شوی
نفرین
چه کسی
کدام هوفمان دوزخ بار
ترا آفرید
ای زن؟

ولادیمر مایاکوفسکی



........................................................................................

Monday, August 16, 2004

٭
کرخ و بیحال
آویزون از تخت
به سقف زل می زنم و
گوش میدم.
امشب
Question Of Heaven - IcedEarth

می میرم.



٭
به قول معلم ادبیات:
k= علم دختر ها x خوشگلی و قیافشون

پ.ن.
ضرب = x
عدد ثابت = k



٭
هی عیسی تو بگو به کجا برگردم؟
شاید بهتر باشد برگردم به دورانی که به خاطر لگد زدن همکلاسیم به کونم به ناظم مدرسه گفتم : آقا اجازه. اونا به باسنمون دست می زنند.

یا شاید بهتر باشد برگردم به دورانی که وقتی در صف نان بربری منتظر نان بودم، در جواب مالش وار دستهای پیر مرد بر روی خایه هایم لبخندی زدم و در عوض همان حرکت بر کونم با اخم هولش دادم.

چطور است برگردم به روزی که عدس پلوی خوشمزه نذری را در مسجد قاشق قاشق در وجودم فرو می بردم.

عیسی فهمیدم کجا برگردم.
بر می گردم به زمانی که خداوندت زیر پایم فرشی غلتاند و گفت: «روی این فرش زندگی کن.» گفتم : «صندوق سیاه فانتزی هایم را کدام گوشه فرش بگزارم؟» او پوزخندی زد و گفت : «بیا بزار تو کون من.» . هی عیسی.. خداوندت بی ادب بود. دیگر با او صحبت نکردم. بی انصافانه به من جواب داد. صندوقم را بغل کردم و از فرش گلگلی زیبایش بیرون رفتم. تا اینکه عبرتی برای مسمان و الگویی برای مسلمانان شدم. تو از من پاک تر نبودی عیسی، عشق خداوند به تو پاک تر بود.



........................................................................................

Sunday, August 15, 2004

٭
وقتی خمیازه می کشی رگ دهنت می گیره
خب معلومه دیگه
5 صبحه حتما



........................................................................................

Saturday, August 14, 2004

٭
همون طور که ما دنبال دخترایی هستیم /
که به غیراز تعریف از خریدای شبانه و تعریف از دوست پسراشون و سریال های/
شبکه سه و طلا و رخت لباس و مدل موی سوراخ کونشون و اینا حرفی برای زدن داشته باشن/

شاید اونا هم دنبال پسرایی هستن/
که وقتی به دختر رو میبینن به غیر از قطر سوراخ کون دخترا و/
رنگ مغزی کس و اینکه پستونشون کامل تو دهنشون جا میشه یا نه ، فکر دیگه ای هم بکنن/
ها ؟ /



٭
اون خانوم یعقوبی که داشت از استان خراسان گزارش می کرد دیدی؟
اون لحن حرف زدنش هم دیدی؟
برج ایفل هم اگه بود می خوابید.



٭
تعداد کله زیر آب سرد بردنم داره زیاد میشه
تمام مزه کله زیر آب سرد اون نفس نفس زدن زیر شیره
اینکه آب بچکه و هیکلتو به گه بکشه
اینکه حس کنی به ادولت کلد داری نزدیک میشی
اینکه دستای خیست کیبرد رو به گا بده



........................................................................................

Friday, August 13, 2004

٭
روز جمعه هست ..
اگه طرف خانه وصال بچگیتان می روید
غسل جمعه و جنابت را فراموش نکنید.



٭
زن های چشم سبز مو سفید تفاوت خودشون رو حفظ میکنند.
حتی وقتی پیر میشن.
حتی وقتی فقیر میشن.
حتی وقتی برای یه کوپن فروش هی برن تو صف وایسن.



٭
خب این یادداشت قبلی تریپ یادگاری .
خواستیم یه آهنگ بزاریم و کل مردم رو هم بسیج کردیم ولی ریدیم.
روم هم نشد که بگم ریدم و واس همین بیخیال شدیم..
از ما که گذشت.

در این هنگام مالاسما با دلی پر از امید چشم به انتظار نسل چهارم نشست.



٭
http://www.sharemation.com/malasema/music/06-Message%20to%20harry%20menback.wma

" width="115" height="40" BGCOLOR="#000000" loop="infinite" autostart="false">#FFFFFF




........................................................................................

Thursday, August 12, 2004

٭
قابل توجه داوطلبان دانشگاه سراسری
دست چپت به کتاب
دست راست به کیرت
=رتبه 3 رقمی
(اگر داوطلب دست چب میباشد )



٭
اگه یک نفر بخواد مطلبشو ناگهانی به پایان



٭
بابا این دخترا چقدر از رنگ مورد علاقه و خواننده محبوبت و این چیزا سوال میکنن یا خاطره و ماجرای دوست پسرای دوستاشو و خرید های شبانه میگن.
عزیز من اینا رو ول کن. بشین اینو بخور



........................................................................................

Wednesday, August 11, 2004

٭
دهن دره می کنم و با قیافه ای شبیه سگ های لپ آویزون ؛
خودمو می خارونم و استخونم رو لیس میزنم.



٭
من از بچه گی هم دوست داشتم وقتی تو شهربازی ماشین سواری میرم فرمون دست خودم باشه
حالا تو هی بگو بده بخورم.



٭
خط ریشتو باید بالای لاله گوشت باشه.
می گم چطوره شرت سیاه منو هم نگاه کنی. یا اینکه اون شرت سفید رو بو کنی؟
معذالله شاید رد پای استمناء بر قلب روشن مانده باشد.



٭
من یه لحظه احساس کردم شبیه اون وب ها شدم که توش می نویسن: سلام بچه ها امروز استخر با فرهاد و شقایق و سیامک خیلی خوش گذشت.
احساس کردم.
به تخمم.
به کون لختم.



٭
از آدمای بی دغدغه و باحال خوشم میاد
از اونا که دنیا رو به کیرشون هم حساب نمی کنن
حتی وقتی که بهت می رینن
آخه میدونی؟ باحال میرنن به آدم
خوشم میاد
بازم خوشم میاد



٭
یادم بنداز یه چیزی رو بعدا برات تعریف کنم. الان حال ندارم.

هر وقت به مامانم حرف راست می زنم بدجوری عذاب وجدان میگیرم.



........................................................................................

Tuesday, August 10, 2004

٭
درسته که از اکثریت بدم میاد ولی بسه.
ولی میشه دوستم داشته باشین ؟

تو نگاهی به سفیدی وسط وب میکنی و لبخندی میزنی
من هم زیر چشمی نگات میکنم و از ته دل میخندم.



........................................................................................

Sunday, August 08, 2004

٭
اه.. یادم رفته بود که هر دختری که از قیافه خودش را به را تعریف نمیکنه حتما یه زیگیله موداره
اه.. خرت
خرت
خرت
تف



........................................................................................

Saturday, August 07, 2004

٭
من زیاد کس میگم؟ اگه هم میگم به روم نیارین.
ناراحت میشم.



٭
امروز هیچ کس به فاحشه ها روز زن رو تبریک نمیگه.
نه آدمایی که روش میخوابیدن نه شوهر نه بچه ها شون.
هاچ زنبور عسل هم مادرشو رو پیدا نکرد.. پس اون به کی تبریک بگه؟
بهترین کار اینه که هاچ بره یه جنده سوار کنه.



٭
قبلنا وقتی بیدار میموندم شبا هرزگاهی نگاهی به پنجره های جلو خونمون مینداختم که دونه به دونه خاموش می شدن.
الانا به کله آی-دی ها نگاه می کنم.



٭
وقتی کامپیوتر روشن شد دست به کیبرد میزنم رستارت نمیشه
وقتی هم کانکت میشم بلاستر نمیاد
وقتی دو تا فایل هم باز میکنم هنگ نمیکنه
خدایا من جنبه این همه نعمت رو ندارم.



........................................................................................

Friday, August 06, 2004

٭
10 کیلو بستنی هم بخورم ولی اگه ظرفشو لیس نزنم و نون نکشم
می میرم.



٭
من اعتراف میکنم که در 6 سالگی از قصد از کنار اون زن در عروسی رد میشدم که دستم به بازوش مالیده بشه.
من اعتراف میکنم که در 9 سالگی 400 تومن از کیف مامانم برداشتم و 2 تا شوکوپارس خریدم. چون همش همکلاسیم تو مدرسه میخورد.
من اعتراف میکنم که که در 10 سالگی یواشکی وقتی در حموم کامل بسته نشده بود یواشکی هیکل مامانم رو نگاه کردم.
من اعتراف میکنم در 11 سالگی وقتی زن داییم میخواست از من علوم بپرسه من نتونستم هیچ سوالی رو جواب بدم. چون کتاب جلو صورتش بود و دامنش کنار رفته بود و شرت هم پاش نبود.
من اعتراف میکنم که در 12 سالگی یک حزب الله ای به تمام معنا بودم و اون موقع دعا کردم که خدا کمکم کن که هیچ وقت زنا نکنم.
من اعتراف میکنم در 13 سالگی دختر 9 ساله ساختمانمون رو پله های انباری رو پام نشوندم و به بهونه نگاه داشتنش از رو لباس کسشو میمالوندم. اونم خودشو مثل من به نفهمی میزد و از دایی هاش تعریف می کرد.
من اعتراف میکنم که در 14 سالگی فیلم های عادی می دیدم و جلو میزدم تا به صحنه هاش برسه و باهاش جق بزنم.
من اعتراف میکنم که در 15 سالگی وقتی چیزی برای جق زدن داشتم رفتم توی کلوپ فیلم و گفتم من یه فیلم سوپر میخوام.
من اعتراف میکنم که در 16 سالگی وقتی برای کمک به نصب چوب پرده های لیلا خانوم رفته بودم.تنها دلیل رفتنم این بود که احتمال می دادم بکنمش.
من اعتراف میکنم که در 17 سالگی .. بسه دیگه. بقیه رو الان دیگه نمیتونم.
بعدا اعتراف میکنم.



٭
تو وایسادی. من رو زانو هام وایسادم. صورتمو به کونت نزدیک می کنم.
می رینی به صورتم.. می گوزی توش..
همین طور میرینی به من
می خندم و چشمامو می بندم.
بر میگردی ان ها رو تو موهام هل میدی.
من غش می کنم.
برین به من
عزیزم به من حال نده.. برین.
بزار مثل یه تیکه گه بو لاش بگیرم و با اشکام بخندم.



........................................................................................

Thursday, August 05, 2004

٭
Select کردن نوشته های وبلاگهای سیاه رنگ
همین

ای خدا من چقدر با احساسم.



٭
وقتی به نفر وبلاگ مینویسه مثل این میمونه که یه بوم و قلم مو بهت بدن و بگن قیافه خودتو بکش.
همه اند قیاف میشن.
پس تعجبی نداره وقتی وب هر کی رو میخونه احتمالا حس میکنی بچه باحاله.



٭
2 ماه اول وبلاگ یعنی وبلاگ.. بقیش خایه مالی خواننده هست..
البته خب استثنا زیاده. (الان دقیقا نیشم بازه؛ اندازه خر)

پ.ن. از خدا پنهون نیست. از شما هم نباشه.
استثنا هم نداره.



٭
اه اه.. این همسایه بالایی کونش چقدر بو گه می ده
یه دستشویی میره خار اکسیژن رو می گاد
عزیز من برو 2 تا اردک بگیر بنداز تو کونت
بزار لجن های کونتو بخورن.
عوضش کونت بو گه نمیده.



........................................................................................

Wednesday, August 04, 2004

٭
شما گه خوردین که دنبال یه چیز متفاوت هستین.
دقیقا اگه چیزی متفاوت باشه تو جمع قبول ترد میشه.
ما همه داریم به سمت خوب بودن میریم پس کسی از این جهت نمیتونه متفاوت باشه.
متفاوت اون پیرمرد معتاد هست که وسط کوچه شلوارو میکشه پایین و جلو زن مردم جق میزنه و مردم بهش تف میکنند و پلیس با لگد تو ماشین هلش میده.
متفاوت اون بچه هشت ساله هست که میره به خانوم معلمش میگه من میخوام با شما ازدواج کنم.
متفاوت اون زن نجیبی هست که فقط برای کنجکاوی به یه مرد دیگه هم میده که قدر شوهرشو بیشتر بدونه.
متفاوت اون آدمی هست که وقتی گارسون بهش میگه قربان فکر کنم دارم ماشین شما رو میدزدن.. لبخند می زنه و میگه پیتزا سبزیجات ما حاضر نشد؟
متفاوت همون چیزی هست که من و تو ازش فرار می کنیم.
تو اگه یه آدم تفاوت ببینی کیرت هم بهش نمیدی که بخوره. پس خفه شو.



٭
سعی کنید سیگارتون رو با کف دستتون خاموش کنید.
هم احساس بچه باحال بودن میکنید.
هم برای سیگاراتون یه کنتور نصب کرده اید.
هم خارتون گاییده میشه.

قبلا اینو نگفته بودم؟



٭
کفر گفتم
همه جا فریاد کشیدم
خدا نیست!
و خدا
از قعر مغاکی داغ
...

خدا
دستها را به هم مالید
شاد
خندید
حالا کجایش را دیده ای مالاسما!


ولادمیر مایاکوفسکی
با اندکی تصرف



........................................................................................

Tuesday, August 03, 2004

٭
الان قیافه و هیکل منو تصور کن.
معلومه که نمیدونم چی تصور کردی.
ولی خداقل یه شباهت وجود داره.
درسته.. من شرت ماماندوز پام نمیکنم.



٭
کس __ (به ضم کاف و سکون سین) اسم ، آلت زنانه ، چیزی که در آن آلت مردانه یا ذکر فرو می رود.
کس __ (به ضم کاف و سکون سین) اسم ، سخن بیهوده و مهمل. سخنی که نا مربوط باشد و با شرایط مکانی و زمانی مطابقت نداشته باشد.
کس __ (به ضم کاف و سکون سین) اسم مجاز (مجاز جزء به کل) ، دختر زیبا از دیدگاه جنسی ، دختری که افراد مذکر با دیدن آن مشقق می گردند ، دافتر از داف.

پ.ن. فردا امتحان ادبیات دارم.



٭


من هم مثل شما دارم به خط ریش بلندش نگاه میکنم.



........................................................................................

Monday, August 02, 2004

٭
به مردم شهرتون بگین محکم در کونشونو بگیرن.
زیپ شلوار من در رفته.



٭
نه خداییش با این ریش و پشم و کلفتی (بگو مشاالله) ساعت 2 شب باید بشینم مشق ها مو بنویسم.



........................................................................................

Sunday, August 01, 2004

٭
009.

Marooned

.MP3



٭
سعی کن در خانه فقط با یک شرت و شلوار راه بروی.
هم ازت بیشتر حساب می برن و
هم موهای زیر بغلتو به موقع می زنی.



٭
پسری که 4 صبح میخوابه و 9 صبح بیدار میشه پسر که نیست.
گل پسره.. یه پارچه آقا.
حالا بماند که همون گل پسره دهن کسی رو که صبح بیدارش کرده.
هیچ دقت کردین جمله بالا فعل نداره ؟



٭
دوب دوب دوب
تیک آف میزنه
دوب دوب دوب
دنده معکوس
دوب دوب دوب
شیشه بالا
دوب دوب دوب
تو کون ماشین جلویی هم میره
دوب دوب دوب
ترمز دستی
دوب دوب دوب
با کف دست فرمون رو می چرخونه
دوب دوب دوب
کس خار مسافر
دوب دوب دوب
دوب دوب دوب
دوب دوب دوب
آدم فروش
دست تو رو شده برام

ای کیر تو اون کس ننت..
مرتیکه جا کش

حالا اینا به کنار.. چرا 100 تومن اضافه ازم گرفتی عوضی؟



........................................................................................

Saturday, July 31, 2004

٭
امروز چه تخمی گذشت.
هیچ کاری نکردم. نصفش سر درد.
بقیه هم که پا درد.
روز درد شیرین.
هر چی به کامپیوتر نزدیک میشم مفصل هام بیشتر درد میگیره.
چه احمقانه.
روز خوبی بود.
احمقانه و خوب



٭
هوا میخوام.

به پنه باز و کولر و صورت خیس هم ربطی نداره.

هوا نیست. حتی به هما تازه هم ربطی نداره.

دارم خفه میشم.. هوا نیست.

می فهمی؟



........................................................................................

Wednesday, July 28, 2004

٭
و اینقدر هوس سیگار کشیدن کنی
که بخوای بمیری..
اون موقع برزخ وبلاگ هاست.



٭
چقدر این روزا که سر خور نیست و
از سر درد سرم هم سنگین میشه و
لخت راه میرم. سرو زیر شیر آب میگیرم و
میخورم و
می کشم و
میخوابم و
میخورم
می کشمو
پشت تلفن فقط سکوت میکنم و میخوابم.
و با کیرم رو در رو صحبت میکنم و بهش دلداری میدم..
و کس خار همه چی
.
رو من دوست دارم. چقدر آخه.. چقدر
از حس مرگ هم دوست داشتنی تره.



٭
بچگی ها: یه بوس بده تا بهت یه شکلات بدم
الان: یه کون بده تا 15 تومن بهت بدم.
شباهتا زیاد شده



٭
اگه سر آهنگایی که دلم میخواست زار بزنم اشکام میومد
واس چی دیگه زنده میموندم؟



٭
بخار شاش
با بخار ان
قاطی می شود
و بوی گه می گیرد
و تو همچنان متحیر از مخلوقات
زور می زنی.



٭
فانتزی سکس تو راپله ها از کون با یک هلو رسیده که هم شوهر و بچه دارد و دو دل است.
نمره عینک ها را بالا می برد.



٭
Open your heart , I'm coming home.
از ضبط میاد بیرون.
کنار تختت وای میسته
نگاهی به تو میکنه و دستی به کله خیسش می کشه و
میاد کنارت روی تخت میخوابه و مثل تو به سقف خیره میشه.


Hey you, don't tell me there's no hope at all
Together we stand, divided we fall.



........................................................................................

Tuesday, July 27, 2004

٭
دلم یه جفت دست دختر میخواد.
نه از اون دستا با ناخن های بلند و لاکای جیغ
دستای نه بزرگ و نه کوچیک
با ناخن های کوتاه و بی رنگ
یه جفت دست معصوم که یکی رو بزاره روی کیرم
اون یکی هم بزاره روی دهنم و صاحب دستا
تو گوشم بگه خفه شو و بمیر



........................................................................................

Monday, July 26, 2004

٭
Your relaxed, your sublime, your amazing
You don't even know the danger you're facing
If I'm quiet, I'll slide up behind you
And if you hear me I'll enjoy trying to find you

Just keep the violence down
Not yet - don't make a sound
Oh God I'm feeling it
It's reaching fever pitch
My skin is caving in
My heart is driving out
No mercy, no remorse
Let nature take its course

It's almost time to play
It's time to be afraid
I can't control the pain
I can't control in vain
Oh God I'm ready now
You're almost ready now
I'm gonna raid it now
I'm gonna break it down
I see you in the dark
I see you all the way
I see you in the light
I see you bright as day
I wanna touch your face
I wanna touch your soul
I wanna wear your face
I wanna burn your soul
 
watch me - Bring me to my knees
 waiting - I am your disease
 lover - set my sympton free
lover - You don't love me
 
 This is the virus, the virus of life
 This is the virus, the virus of life
 This is the virus, the virus of life
This is the virus, the virus of life

This is the virus, the virus of life

 





٭
می دونی فرق گیتار برقی با گیتارعادی چیه؟
با گیتار وقتی داری آهنگ جواط اینا می زنی نگات همیشه رو داف ها هست که
نیششون رو برات باز کردن و معامله جنابعالی هم زیر گردنته
ولی
وقتی داری الکتریک میزنی باید نگاهت به دست آکوردت باشه که نرینی.



........................................................................................

Sunday, July 25, 2004

٭
مصرف دستمال کاغذی من با درد کمرم نسبت مستقیم دارد.
یا آدم خیلی تمیزی هستم
یا حشری.



........................................................................................

Saturday, July 24, 2004

٭
خیلی خوب شد که کروات هستا..
اگه نبود از کجا میتونستیم بفهمیم که کیا باکلاس و خارجی هستن.



٭
توی پشم های پام یه قطره آب بود.
یه قطره آب سالم.. مثل شبنم.
من میزارم به حساب معجزه.
تو بزار به حساب کس گفتن من.



........................................................................................

Friday, July 23, 2004

٭
میگم اگه دهات بودم حال می دادا. یه پام تو مزرعه بود و بیل میزدم
و یه پای دیگه هم توی کس دختر همسایه. اون موقع هم که فکر میکردم
جنیفر دنیا همین دختر همسایس. شکر خدا رو هم می کردم.
الان چی؟ به هر جا هم برسم میگم خاک بر سرت بابا.. ریدی.



٭
همچنان مرد های ریش دار با شلوار های گشاد و زن های چادری عرق ریزان
به بهشت زهرا می روند و چون روز جمع هست برای خشنودی آقا امام زمان(ع)
بر محمد(ص) و آل محمد(ص) صلوات می فرستند.



........................................................................................

Thursday, July 22, 2004

٭
دستا تو جیب.
قدم زدن در خیابان های خلوت فرعی که به غیر از صدای جوب بغل
و صدای ماشینی که هرز چند گاهی رد می شه.
نمی دونم چرا درختای سرسبز و بلند رو که به طرف خیابون خم شدن
رو میبینم یاد بیمه البرز میفتم.



٭
یه چیزی از اون ته ته های مغزیم میگه
از اول ماه کامپوتر و بقیه اینا تعطیل. بشینم درس بخونم.

در همین بین صدایی از عرش ملکوت بر من نازل
می شود و می فرماید که اون ته ته های مغزت زیاد کس می گوید.



........................................................................................

Wednesday, July 21, 2004

٭
من خودم شخصا از خانوم Pamela Anderson بابت بازی در فیلم Barbwire تشکر می کنم.



٭
تو یه نقطه از اون منم یه پنجره دارم.
شاید غار غار کلاغ /
شاید زل زدن من به پنجره دختر خونه کناری/
شاید عر عر بچه/
شاید نگاه به به کسخل بازی های جلوی آینه من/
شاید بیب بیب ماشین/
شاید داد من یا ناله یا گریه یا خنده یا جیغ/
شاید نفس نفس زدن من/

توی یه نقطه از اون منم یه پنجره دارم.
شاید من هم زنده باشم.... ....... ..... ...... ....... ... ... . ........... . .. ....... . .. .



٭
از اتاق فرمان اشاره میکنند که در نوشته هایتان کمتر از آلت مردانه یتان استفاده کنید.
به روی جفت تخم چشمام.



٭
وقتی به اوج می رم تمام نوشته های مزخرف رو پاک میکنم. بعد که مثل یه ان(مطلوب از ان؛ مدفوع می باشد) میخورم زمین واسه لبخند های مطلوب گدایی می کنم.
اونقدر احمق نباش که به این دست گرمی ها نگاه کنی.
.. هر چند که الان تو اوجم.



........................................................................................

Tuesday, July 20, 2004

٭
من میگم چرا از کون خر شانس آوردم این یه بارو.. آقا شانس کجا بود؟
از کون خر به گا رفتیم



........................................................................................

Monday, July 19, 2004

٭
خب استثناً این دفعه ار کون خر شانس آوردیم.



٭
نه به اون که قبلنا انمون اینقدر کلفت بود که نمی تونستیم برینیم
نه به اینکه الان اینقدر منیزیم هیدروکسید به خوردمون دادن که ریقو شدیم.
صورت مساله زیاد فرق نمیکنه.. در هر صورت جواب اینه که ما به گا می ریم.



٭
بعضی قیافه ها اینقدر مثبته که آدم فکر میکنه طرف نمیدونه گوز چیه. باهاش که حرف میزنی میبینی تا به یاد مجری اخبار شبکه اول هم کف دستی رفته.
حال آدم به هم میخوره.



٭
اون بچه بود که میگفتم مرفه و مایه دار و اینا.. برام درد و دل میکنه.. همچین کونم گذاشت که نگو... نمیدونستم دخترا هم به این خوبی کیر دارن.. عیب نداره.. لبخند زدم و گفتم مهم نیست..
هر موقع لبخند زدم و گفتم نه بابا مهم نیست بدون دهنت صافه.



........................................................................................

Sunday, July 18, 2004

٭
و زن های خیلی قد کوتاه و تپل و چاق. ریز ریز می خندند و آش رشته هاشون حرف نداره. مخصوصا اگه نذری باشه. معمولا روزها هم هر وقت از کار خونه خسته می شن رو زمین دراز می کشن و زیر لب از درد کمر و زانو ناله میکنن و از این طرف به اون طرف غلط میخورن.
تنها فایده شون اینه که اگه سرشون هم یه سوراخ داشت می شد به جای بوغلتون ازشون استفاده کرد.



٭
خودم روم نمیشه وبلاگمو نگاه کنم. فقط با Blog This! مینویسم و فرار می کنم.



٭
لطفا یه خانوم با تحصیلات بالا (ترجیحا مهندس) و حامله که بتونه شیر هم بده و اهل سکس هم باشه به من پی- ام بده.
اگه نبودم آف بزارین. اگه دیدین دیر جواب میدم احتمالا خانوم های زودتر از شما رسیدن. بوق بزنین که ادتون کنم و حالا تا بعد.
در ضمن , برای خانوم هاای هم که بغل آلتشون پروانه خالکوبی کردن اولویت قائل می شویم.



........................................................................................

Saturday, July 17, 2004

٭
از وقتی پسر داییم سگشو دار زد فهمیدم ما خانوادتا گه و کثیفیم.



٭
هی دخترا که وب مینویسین.. کیرم تو اون قیافتون بابا.. اه اه.. چرا شما اینقدر زشتین ؟



........................................................................................

Friday, July 16, 2004

٭
مادرم به مهربانی زن فاحشه ای که تو رویاهایم انگشتمو لیس می زد ؛ نبود.



٭
پسته های بسته خوشمزه تره.. نه به
خاطره بسته بودنش.

به خاطر زوری که میزنی.



٭
من هرچی بیشتر دقت می کنم می بینم واقعا چرا مردم اینقدر جندن؟.. اینقدر.. یه نمه زیاده ها..



٭
حاضرم مایه دار شم به قیمت اینکه خارم گاییده شه.
بعد که مایه دار شم خار ملت رو می گام. آخ حال میده.



٭
باور کن قبلنا ریدن اینقدر برام سخت نبود. نمیدونم انَم کلفت شده یا کونم تنگ شده. فکر کنم جفتش.



........................................................................................

Thursday, July 15, 2004

٭
توی اورکات درصد cool بودن منو زده 90%..
یه تیکه دیگه بندازم میشم کس خار جیم کری :>



........................................................................................

Wednesday, July 14, 2004

٭
دیروز مالاسما اولین لقمه حروم زندگی شو خورد.
یه اسنیکر بود.



........................................................................................

Sunday, July 11, 2004

٭



من یه چیزایی تو مایه های اینم.



........................................................................................

Saturday, July 10, 2004

٭
احتمالا باید به این مزخرفات بچه مرفه بیدرد گوش کنم.
درد و دل میکنه برام. از خاطرات سفر به روسیه و چین و فرانسه و ... از اینکه از گوشی جدیدش راضی نیست و نمی دونه باهاش چه کار کنه.. از اینکه شک داره کفش 100 تومنی رو بخره یا نه..
حرفاشو گوش میکنم. یه نگاهی به دور و برم میکنم و لبخند میزنم و فکر میکنم برای قبض این برج باید چه کار کنم.



٭
هی بیشعورا.. اسپیکر هاتونو خاموش کنید. صدای اذان ظهر به گوش می رسد.



٭
هی ببین. یه کون سفید قلبه رو تصور کن. نه زیاد بزرگ. اونقدر که هر گوشتش تو یه دستت جا شه . نرم و سفید. مثل اینکه داری لپ یه بچه رو میکشی. از اونا که اگه راه بره بالا پایین میره. یه خط باریک هم که از وسطش میگزره. از اونا که اگه بهش دست بزنی جای دستت روش میمونه. بعد فکر کن اون پر از پشم و کرک باشه. میبینی چه ریده میشه به تصورات آدم؟




........................................................................................

Friday, July 09, 2004

٭
نشستی.. بی حوصله می شی.. لبخند ملیح می زنی.. بی حوصله می شی.. بی حوصله میشی.. بازم بی حوصله میشی.. بعدش چه کار میکنی؟ هیچ گهی نمیتونی بخوری.. بازم بی حوصله میشی.



٭
تعمیر گاه بودیم. تعمیر کار که زیر ماشین بود به شاگرده گفت پیستونا چقدر از سیلندر زده بیرون. شاگرده گفت نصف ربع بند انگشت. تعمیرکاره گفت کسکش معما طرح میکنی؟
کلی حال بردیم.




٭
یه زمانی دلم میخواست یه* خواننده *بشم.
سالو زن
بیسیست
درامر
ویولنیست
پیانیست

گذشت و گذشت و هیچ گهی نشدیم. هیچ... آقا هیچ. از خدا پنهون نیست از شما هم پنهون نباشه. گوز هم نمیتونیم بدیم.



٭
یارو دختره به بهونه آزمون استخدامی چترشو خونه ما باز کرد. خودش فکر کرد ما اس تشریف داریم و نمی گیریم. ما هم گرفتیم ولی جوری جلوه دادیم که اس هستیم. اونم گرفت که ما گرفتیم. ولی به روی ما نیاورد چون ما به روش نیاورده بودیم. ما هم آخرش به روش نیاوردیم که به رومون نیاورده. به خدا کس نمیگم. دارم درست میگم. فقط نمیدونم چرا شبیه کس گفتن شده.



........................................................................................

Thursday, July 08, 2004

٭
کس کش ها نمیگن که امتحان رو بعد از ظهر گذاشتن شاید یکی مثل من بخواد کارتون دایناسور رو نگاه کنه.. اه.. چرا اینجوری نگام می کنی؟ فنچ ندیدی ؟



٭
اون دفعه رفته بودم دم خونشون یارو یا یه شرت و یه کرست اومد دم در.. آخ آخ چقدر مردم روشنفکرن..
من واقعا لذت می برم این آدمای روشن فکرو می بینم



٭
واقعا حیف که از پشت پنجره یاهو نمیشه داد.. وگرنه دیگه با ماشین کی می رفت جردن و اون ورا



........................................................................................

Tuesday, July 06, 2004

٭
یه کاپ کورن بهم بده میزارم انگشتم کنی. البته پشمالو بودن کونم دیگه به من ربطی نداره.



٭
همه مردان در خطر به دام افتادن هستند..حتی مردان بزرگ هم به دام میفتند. حتی خدا هم به دام افتاد.. وقتی زمینو دید

هی پسر از وقتی که دارم موسیقی آب های گرم رو میخونم تعداد شیشه های سبز دلستر در اتاقم از صفر شده به چهار و پنج.. چه کار کنیم دیگه.. ودکا و تکیلا گیرمون نمیاد.. شامپان هم ایضا.



٭
این لیم بیزکیت چه جواط شده.. یعنی بوودا ولی بچه باحالی بود.. الان فرد درست رفته رو تنش عکس کرت کوبین رو تتو کرده. خاک بر سرش.



........................................................................................

Monday, July 05, 2004

٭
_ نظرت در مورد حقوق زنان در اجتماع چیه؟
_ هر وقت که اونا حاضر شدن توی کارواش کار کنن، پشت گاو آهن ران برن، عربده کش ها رو از کافه ها بیرون بندازن، توی فاضلاب کار کنن ؛ هر وقت کع حاضر شدن توی جنگ، پستون ها شونو جلوی گوله ستبر کنن، من میمونم خونه، ظرف می شورم، و کرک های قالی رو پاک می کنم .

قسمتی از داستان شاعر بزرگ از چارلز بوفسکی



٭
با 48 سال سن نشسته قرمه سبرزی میخوره و toy story که محصول سال 95 هست میبینه و عاشق woody هم میشه.
من لذت میبرم این آدما رو میبینم.



٭
همه تا دیروز نازی جون گوش میدادن حالا هر جا میری بی ربط میاد برات لیریک از radiohead muse tool anathema میزاره. انگار مد شده. احتمالا فردا هم opeth . هی من میگم گوش نکنین. هر چیزی رو دیدین که همه دوست دارن بدون چیزه احمقانه ای هست. شایدم من دارم کس میگم. نمیدونم.



٭

یه ضرب المثل چینی میگه که وقتی وسط دونیمه بازی فینال یورو 2004 بین پرتغال یونان از یه پسره شاشو بپرسی چه احساسی داری؟ میگه که جیش دارم.



........................................................................................

Sunday, July 04, 2004

٭

کون لق کلاس زبان. دلستر آناناس بخور و باسن خانم های پایین 50 رو نقد کن.



٭
نامردا قرار بود که فینال یورو تموم شه بعد شروع کنیم خر زدن.. خر که جای خود.. عین سگ دارن میخونن



٭
اگه روزی یه دختر داشتم. به جای اینکه محبت رو قاشق قاشق در دهانش بگزارم. قاشق قاشق محبت را در کونش میکردم. اینطوری خوب می فهمید که خیلی از محبت ها درد هم داره



٭
هی دخترا.. شما مانتو تنگ میپوشین بعد راه میرین و هی کونتون میره اینور هی میره تونور من خیلی دوست دارم.
آخییییییییش.. راحت شدم.



٭
همه اسم سگ آقای پتیول رو میبردن ولی کسی به یاد خود آقای پتیول نبود.
هیچ کی نگفت چرا تو متالیکا این جیسون اینقدر بیرون از کادره.. چرا کمتر تحویلش میگیرن.
هیچ کس نگفت ای ملت.. وقتی داشتن تو 11 سالگی کون خفاش شب میزاشتن شما کجا بودین؟
هیچکس نگفت چرا شهرداری خونه کوزت اینا رو لوله کشی نکرد که هی مجبور نشه بره از
چشمه آب بیاره.
هیچکی به انیشتن سرکوفت نزد که احمق تو توی دبیرستان تجدید هم شدی.
هیچکی نگفت شاید سوسک از تمیزی داره برق میزنه.
هیچکی نگفت شاید این راسوی بدبخت نفخ داره.
هیچ کس به آلیس نگفت کس خل.. این داستانای کس شر چیه میگی
این همه آدم تو شهر بود ولی هیچ کس حدس نزد مالاسما از کون خودش خوشش میاد
این همه جنده تو شهر بود ولی هیچ کدوم کیر مالاسما رو نمالید به لپش.
چرا؟



........................................................................................

Saturday, July 03, 2004

٭
درام و زن شبیه همن یه ذره. باید رو جفتشون بکوبی تا صداش درآد.



٭
راستی تازگی ها فهمیدم از ته دل داد زدن خالی میکنه همون قدر هم به داد کسی از ته دل گوش کردن خاللیت میکنه.
ولی خب داد زدن بیشتر اصولا حال میده..



........................................................................................

Archives

07/04   08/04   09/04   11/04   02/05   10/05   11/05   12/05   01/06   02/06   03/06   04/06   05/06   06/06   07/06   08/06   09/06   10/06   11/06   12/06   01/07   02/07   03/07   04/07   05/07   06/07   07/07   09/07   02/08   03/08   02/10   03/10   04/10   05/10   06/11   11/11   02/12  

Home