Malasema




Monday, January 30, 2006

٭
وقتي ميخواي بري بخوابي
يا وقتي ميخواي كار كني
يا اصلا وقتي مي خواي زندگي كني
اگر يكي بهت زنگ ميزنه و بگه :
"هي مادرجنده؛ من همين الان بايد تو رو ببينم"
خب تو مي توني بگي
من ميخوام برم بخوابم
يا ميخوام كار كنم
يا اصلا ميخوام زندگي كنم
ولي وقتي كه خوابيدي
يا وقتي كه داري كار مي كني
يا اصلا وقتي كه داري زندگي مي كني
اگر يكي بهت زنگ بزنه و بگه ؟
"هي مادر جنده؛ من همين الان بايد تو رو ببينم"
خب تو نمي توني هيچ توجيهي بياري
چون تو نميخواي هيچ كاري رو انجام بدي
جز اون كه بري اونو ببيني
مي فهمي مادرجنده ؟



٭


به ابرو ها نگاه كن
از بين ابرو ها بيا روي دماغ
بعد رو گونه ها سر بخور
توي چاله صورتش كمونه بكن
بيا روي لب ها و لبخند دندون ها
همين طور كه مياي پايين خوب بگرد
ريلكس
آرامش
خلسه
كس خار زندگي
شما بهش چي ميگين ؟
همون كه ميگن بايد همين طرفا باشه
كسي چه مي دونه
شايدم تو چمناي كنار اوندستي كه بهش تكيه داده




........................................................................................

Saturday, January 28, 2006

٭
كسي كه با مادر خود زنا كند
با ديگران چه ها كند ؟
(در خواب)



........................................................................................

Thursday, January 26, 2006

٭
وقتي سه سالم بود دكتر گفت به خاطر حساسيت نبايد پفك بخورم
براي همين هيچ وقت مامانم برام پفك نخريد ؛ حتي يه دونه
امروز مامانم وقتي از در اومد تو ديدم برام پفك خريده
و من ترسیدم



........................................................................................

Wednesday, January 25, 2006

٭
گوته ميگه وقتي بچه بودم و آهنگ گوش مي دادم
واي ميسادم جلوي پنكه
و با خواننده شروع به خوندن مي كردم.
اينجوري صدام تغيير مي كرد و لذت مي بردم.

نمي دونم چرا اين روزا اينقدر در به در اين چيزا شدم
دروغ گفتم ؛
گوته نميگه ؛
ولي كاش مي گفت.



٭
همين شباي سردو تاريكه
وقتي كه عرق كردي و دستت تو موهاي خيسته
آسمون يه رعد و برق مي زنه و عقربه بزرگه ميفته رو كوچيكه و ساعت دقيقا 12 ميشه
يه صداي بوم مياد و تو با چشماي گرد تو دوربين نگاه مي كني
و تبديل ميشي
راستي
چطور مطوري ؟



........................................................................................

Monday, January 23, 2006

٭
گم شين
بيخودي وقتتون رو با خوندن اينجا حروم نكنيد
هر چي قطره بود اولش پريد تو صورتت
تو زندگيت
تو وسوسه هاي سرد شب
اينا فقط قطره هايي اند كه جهش نداره و تموم هم نميشه
پ.ن.
اگه قرار شد براي هر بلاگي يه پست نماينده شه
دلم ميخواد توليد مثل كنم
اين نماينده من



٭
Do you feel the colors?
Red
Gray
Yellow
Blue
Orange
Love
White
Brown
green
Black
pink
Purple
Forgive me master. It's just a spectrum of clolors.



........................................................................................

Wednesday, January 18, 2006

٭
خيلي وقتا براي فهميدن چيزي نبايد
فلان كتابو بخوني
يا سر بهمان كلاس باشي
يا فيلم خاصي رو ديده باشي
خيلي وقتا ؛
براي فهميدن
بايد چند متر تنهايي تو كوچه پس كوچه ها راه رفته باشي
بايد چند باري خيس شده باشي ؛ چند باري از بابا مامانت پول بلند كرده باشي
بايد چند باري ظهرا در بچگي چشم روي هم بزاري
تا مامانت فكر كنه خوابت برده كه خودش بخوابه
و تو بري تو آفتاب تابستونه با هيزم باغ همسايه آتيش درست كني
كه هم كله ت خوب داغ شه
هم سيب زميني هاي مادر بزرگ



٭
2.33pm
و يك دونه سيگار هم نيست
يك دونه هم نيست
يك دونه
حتي يك دونه
حتي يكي
يك دونه سيگار هم نيست
براي من كه الان مثل اسب آبي نگات مي كنم.



٭
بعضي دختر ها را نبايد كرد
نبايد بوسشان كرد.
حتي نبايد با آنها حرف زد.
چون به محض ريز ترين احساس
مي شكند روياي آسماني بودنشان
و از يادت مي روند به آساني
مثل آنهايي كه الان به ياد نمي آوري.
بايد فقط نگاهشان كرد
وقتي راه مي روند.
بايد به ساعتت نگاه كني
وقتي دير مي كنند.
بايد بتواني حدس بزني
لباس امروزشان را
و هميشه در يادت مي مانند
حتي روزي كه لبخند مي زند و مي گوييد مرسي
و تازه
شنيدي
صداي
ش
را
؛
اي دیوانه



٭
اگر بگويي تنهايي از پله هاي تاريك پايين رفتم باور مي كنم
اگر بگويي تو شب هاي ترسناك ترين جنگل زندگي مي كنم
باور مي كنم ولي باور نمي كنم
اگر بگويي زير نگاهاي چهار لبه
تنهايي سينما رفتم.



٭
چيزي كه زمان رو بهت حالي مي كنه
نه موي سفيده و نه
يادگاري هاي روي تاقچه
چيزي كه زمان رو بهت حالي مي كنه
صداي سرفه هست ؛
صداي سرفه هاي شبانه اتاق بغلي



........................................................................................

Monday, January 16, 2006

٭
دچار يعني عاشق شدن
بيچاره ماهي كه دچار آبي بيكران دريا شده است.
پ.ن.
شايدم سهراب سپهري
وبلاگي به هم مي زده



........................................................................................

Saturday, January 14, 2006

........................................................................................

Thursday, January 12, 2006

٭
از كنده شدنش مي فهمي كه اين آخرين دسمال كاغديه
و تو هستي و يه دونه دسمال كاغذي و يه دنيا احساس لزج



٭
كينگ آرتور
كس ننت ،
با اون اخلاق كيريت



........................................................................................

Sunday, January 08, 2006

٭
وقتي آگوستيك و بيس گره مي خوره و
يه صداي داغون هم روش مي لغزه
خدا نكنه كه يه ذره باد هم بوزه كه
كه عاشق همه دخترا ميشي و



٭
حنجره ام داغ است و آماده كه برايت بپزد
نان هاي داغ و تازه
چه فايده ؟
شكمت پر شده از نون خشك هاي مردم
پ.ن
بعلاوه چند قطره مني



٭
شال گردنا رو ديدي؟



٭
زندگي مي كنيم
شايد هم
زنده گي مي كنيم
فقط يك سوراخ بيشتر دارد
ولي آن كجا
اين كجا
من كجا
تو كجا
اينجا كجا



........................................................................................

Friday, January 06, 2006

٭
ببين
تو هم مرا



٭
مادري كه انار دون مي كنه
يادش ميره خودش ارگاسم نشده



٭
مگر پاشنه چكمه ها بيشتر از چند سانت است؟
پس چرا اينقدر به اوج مي رويد؟



........................................................................................

Wednesday, January 04, 2006

٭
There is some bitched-heart human in the world.
If you are a man of them
Your really heart's fucker
is your tobacco.

From "Using tobacco"
Written by William Blake



٭
شايد سرت به كار خودت باشه كه اونو مي بيني
جفت چشمي كه از تمام خيابان رو تو مي افتد و "تِك" صدا مي دهد.
حتي شايد كوچكي خودت رو هم رو بدنه ماشين ببيني
سخت ترين جايش وقتيه كه ماشين ترمز مي كنه
و اون با لبخند پلك مي زنه
يعني كه برو و خوش باش
خب چي بگم ؟
هي.. .. .. . . . .... . . .



٭
شايد سرت به كار خودت باشه كه اونو مي بيني
جفت چشمي كه از تمام خيابان رو تو مي افتد و "تِك" صدا مي دهد.
حتي شايد كوچكي خودت رو هم رو بدنه ماشين ببيني
سخت ترين جايش وقتيه كه ماشين دور مي شه
و اون پلك مي زنه
و با پايين آمدن پلك خراب مي شه رو سرت آوار زندگي نداشته ات
هي.. سعي كن مثل مرد رو پاهات بايستي



٭
مرد فقير به كان خانومه نگاه كرد
من به چشمان مرد فقير نگاه كردم
تو هم به موهاي من نگاه كردي
خانومه سردش شد
تو عطسه كردي
مرد فقير خنديد
خانومه فندك از من گرفت
من به مرد فقير زل زدم
خانومه دود بيرون داد
تو از من دستمال گرفتي
مرد فقير ديگه تا ابد نخنديد
خانموه فندك رو به من پس داد
من ديگه به مرد فقير نگاه نكردم
تو دسمال رو به من پس ندادي
صداي آه كشيدن مرد فقير رو شنيدم
خانومه با كانش رفت
مرد فقير هم رفت
تو هم رفتي با كمي كراهت
من هم نشستم كنار موهايم
ولي باز صداي خنده آمد
مرد فقير؟ نه؛ اون ديگه نخنديد
خدا به همه ما مي خنديد
و عين خيالش هم نبود
خدا اصلا عين خيالش هم نبود
خدا ؛
اصلا عين خيالش هم نبود.



........................................................................................

Sunday, January 01, 2006

٭
گاهي اوقات بايد انتخاب كنيد بين غرور و دلتان.
ولي انتخاب مي كند شما را ؛
از كون.



٭
وقتي آدم ِ بد زندگي تان خِفتتان مي كند؛ زجر مي كشي
وقتي هم كه آدم ِ بد زندگي تان كارگر مي شود و با شرم از جلويت رد مي شود؛
باز هم زجر مي كشي
يك زنجيره مثلا عادلانه و واقعا كيري



٭
زمستان
در تن ما به يادگار مي گذارد
چند عطسه
چند سرفه
و چند قطره لذت
در خواب هاي زمستانه.



٭
من كه روي صندلي سرما خورده ام
و زير آفتاب زمستانه مي نويسم
آن يكي فرصت را غنيمت شمرده
و با شهرستان صحبت مي كند
مفيد ترين ما، تعمير كار؛
در حال تعمير زيراكس است.
تايپيست هم تايپ مي كند
و به جاي صداي تايپ
صداي هايده شنيده مي شود.
اي كه تويي همه كسم
بي تو مي گيره نفسم
اگه تو رو داشته باشم
به هر چي مي خوام مي رسم
به هر چي مي خوام مي رسم.
عجب آفتاب باحالي است.



........................................................................................

Archives

07/04   08/04   09/04   11/04   02/05   10/05   11/05   12/05   01/06   02/06   03/06   04/06   05/06   06/06   07/06   08/06   09/06   10/06   11/06   12/06   01/07   02/07   03/07   04/07   05/07   06/07   07/07   09/07   02/08   03/08   02/10   03/10   04/10   05/10   06/11   11/11   02/12  

Home