Malasema |
Wednesday, November 30, 2005
٭ مامور راهنمایی رانندگی
........................................................................................چراغ را با احساسات راننده ها تنظیم می کرد. ............................. تو با لبخند رد می شوی و من پشت چراغ قرمز اخم می کنم. Link Saturday, November 26, 2005
٭ - بلند شو ... مالا بلند شو کونی
- خارتو گاییدم... بزار بخوابم - گوش کن.. تو ضایع ترین چیزی که باهاش جق زدی چی بوده؟ - چه می دونم کسخل.. ساعت چنده ؟ - 4 صبحه.. بلند شو من یه چیزی از شب تو سرمه نمیزاره بخوابم - اون کیره منه که تو مخه ته کسخل. 4 صبح عرفانت گرفته؟ - ضایع ترین چیزی که باهاش جق زدی چی بوده؟ - چه می دونم.. چند تا تلمبه باشه تا بزاری ما بخوابیم؟ - ولی مال من خیلی ضایع بود. امشب یادم افتاده اعصابمو خورد کرده - چی بود؟ - کنسرت تگزاس متالیکا بود ؟ - بی خیال بابا - یه دختره بود توی جمعیت که تمام پاهاش لخت بود.. سفید بود عین چی - بعد باهاش زدی؟ - آره - احسنت جزاک الله - نه ادامه داره ... - بعدش چه کار کردی ؟ - بعدش که ادامه کنسرت رو نگاه کردم فهمیدم طرف مرده Link
٭ قناری تو اون منقار مسخرت رو تحمل کردی
........................................................................................که واسه چه چیزی اینقدر چه چه بزنی؟ قناری اون منقار مسخرت رو بردار قناری بده بخورم آهای قناری .. Link Friday, November 25, 2005 ........................................................................................ Thursday, November 24, 2005
٭ دلم می خواست یه گاری داشتم و
تو این شبای سرد نوشیدنی گرم می فروختم چایی 100 قهوه ترک 200 فرانسه 300 کاپوچینو نداریم شیر قهوه 400 مخصوص مالا 500 اونایی هم تنها هستن و دستاشون تو جیبشونه مهمون من Link
٭ یه دوست پیدا کردم.
دوستی که پهناش به اندازه پهنای پاهای جفت من هست. دوستی که وقتی باهاشی باد تو صورتت می رقصه دوستی که باهاش میشه خیسی بارون رو تویه اتوبان دید من و دوستم مثل هم ساکتیم و فقط نــگـاه می کنیم همدیگر رو Link
٭ ابرو ورداشتی اومدی دانشگاه ، خب
میای میگی فلانی سلامت کو ؟ خب هی دست می کنی تو موهات لبخند می زنی خب "باور کن فقط پول sms هام 50 تومن میاد" گفتنت دیگه چی بود ؟ Link
٭ شبش یه نگاه به کتاب می کنی میگی کس ننش بابا
صبحش هم معلوم نیست از کدوم گوری یه sms میاد که "بیا این جوابا: dabcc … حال کن " یه حس تخمی هم دارم انگار که مثلا من باعث شدم قانون بقای جرم نقض شه. Link
٭
........................................................................................![]() Temporary Peace Deep inside the silence staring out upon the sea the waves are washing over half forgotten memory Deep within the moment laughter floats upon the breeze rising and falling dying down within me and I swear I never knew I never knew how it could be and all this time all I had inside was what I couldn't see I swear I never knew I never knew how it couldn't be all the waves are washing over all that hurts inside of me Beyond this beautiful horizon lies a dream for you and i this tranquil scene is still unbroken by the rumours in the sky but there's a storm closing in voices crying on the wind the serenade is growing colder breaks my soul that tries to sing and there's so many many thoughts when I try to go to sleep but with you I start to feel a sort of temporary peace there's a drift in and out Link Monday, November 21, 2005
٭ پیـرمـرد خوابیـد .
........................................................................................خواب افریقا را دید خواب شیر ها را دید که خوابیده اند خواب سگ ها و شترمرغ ها را دید خواب فیل ها را هم دید و خواب توله شیر هایی که دور مادرشان می چرخند اما پیرمـرد خواب پسرک را ندید. Link Sunday, November 20, 2005
٭ امروز گوآن بهم گفت باید
........................................................................................قید همه زندگی رو بزنی تا به آرامش خواب زمستانی پی ببری. یه کوه رفتن و 4 تا کلاس و قبض و فلان امتحان که جای خود دارد. ( زمانی اینو بهم گفت تقریبا یه نیمه خرس شده بود) کسی هست قشنگ تر از کوآلا خمیازه بکشه ؟ گوآن این رو هم پرسید Link Saturday, November 19, 2005 ........................................................................................ Thursday, November 17, 2005
٭ تازگی ها عاشق شدم.
........................................................................................عاشق دختری شدم که از آسانسور بیرون اومد و لبخندی زد و رفت بهتر بگم ؛ عاشق شدم. عاشق همه دخترایی که از آسانسور بیرون میان و لبخندی می زنن و میرن. Link Sunday, November 13, 2005
٭ اورکات
........................................................................................گزگ یاهو 100 تا چیزه دیگه که من نمیدونم بسه دیگه گائیدین کیرم تو هرچی وبلاگه تو هر چی این کس شعرای اینترنتیه Link Saturday, November 12, 2005 ........................................................................................ Wednesday, November 09, 2005 ........................................................................................ Tuesday, November 08, 2005
٭ زمانی مربی شمشیر بازی بودم.
وقتی سر مسابقه شاگردهام از رقباشون می ترسیدند می رفتم در گوششون می گفتم: "هی پسر؛ اینو یادت باشه هر پسری تو دنیا یه تصویر فانتزی تو ذهنش برای جق زدن داره و یه دختر هم چند بهونه برای دادن. با یه لبخند کیری برو که تو برنده ای" هیچ وقت درست به حرفام گوش نمی دادند. آخرشم نصفشون رفتند مسئول سیخ کردن کباب تو یه رستوران آسیایی شدند و بقیه شون هم نینجا شدن. من هم آموزشگاه شمشیر بازی رو تعطیل کردم و داور شمشیر بازی شدم. و تمام کسانی که با لبخند کیری تو زمین میومدند برنده اعلام می کردم. جالب اینه که داور نمونه سال شدم. Link
٭ من با مزه ترین بچه دنیام.
........................................................................................کس ننه من میخ داره. من یه قوطی تو تننم دارم توش پر از احساس ترسه.. توش پر از کیر های شق هست. توش پر از حس عدم امنیت پر از بغضه پر از مرگه پر از روزمرگیه دو ساله که دارم انگشت فاکم رو تو حلقم می کنم که اونو بالا بیارم. قوطیه ریشه داده و به تمام تنم چسبیده و رشد کرده رشد کرده و بزرگ شده. بزرگ تر از خود من. الان من توی قوطیه گیر کردم. می خندم و شادم و با مزه ام. شادم و پر انرژی و شاد. شاد آقا شاد. ولی قوطیه هنوز توی منه. موقع غذا خوردن تو گلوم گیر می کنه و میرینه به طعم غذا موقع جق زدن می بینم اون به جای آبم میاد بیرون. موقع خندیدن هم اون دهنمو با فشار باز می کنه. قوطی می رینم. قوطی می خوابم. قوطی زنده ام. پ.ن کی اون وسط نوشته کس ننه من میخ داره؟ Link Sunday, November 06, 2005
٭ جمجمه ای که بر سنگ فرش خیابون افتاده
........................................................................................صورت خیس روی سنگ فرش چشمامو باز می کنه. کفش هایی می بینه که بارون رو له می کنند. چشماشو می بنده. پ.ن. ببار ای آسمان خون ببار Link Saturday, November 05, 2005
٭ نئشگی تخت خوابت را گودتر می کند.
........................................................................................گاهی وقتا آن قدر گود می کند که اندازه یک قبر می شود. باد مثل مادرت پتو را رویت می کشاند و با لالایی صبح به خواب می روی. انگار که هیچ وقت زنده نبودی. Link Friday, November 04, 2005
٭ من یه دختر می شناسم که تی شرت قرمز تنش بود.
........................................................................................موهاش مشکی بود. پوستش خیلی سفید بود. چشماش برق می زد. خوب می خندید. شلوارش مشکی بود. وقتی دولا می شد آت و آشغالا رو جمع کنه از یقه تی شرت مشکیه یه شکاف می دیدم ناز تر از خود هوس. هم سن خودم بود. کس نبود. با مزه بود. دلم نمی خواست بکنمش. دلم میخواست پیشش باشم. که اتفاقا بودم. خنده هاش منو به خنده مینداخت. ازش برام یه کمربند مونده. وقتی پتو رو دوره صورتش می پیچید و لبخند میزد دلم میخواست تو همچین صحنه ای بمیرم. بعد از یک سال و اندی دیدمش. تی شرت قرمزه نبود. مو هاش های لایت بود. شلوار مشکیه پاره پوره شده بود. برنزه شده بود و با یه عالمه آرایش. انگار لنزها نمیزارن که چشما برق بزنن. خنده هاش سنگین شده بود. کس شده بود. بیشتر دلم می خواست بکنمش تا کنارش بشینم. ازش برام همون کمربنده مونده ، پر از اشک. یه هو یادش افتادم. همین. Link Wednesday, November 02, 2005 ........................................................................................ Archives07/04 08/04 09/04 11/04 02/05 10/05 11/05 12/05 01/06 02/06 03/06 04/06 05/06 06/06 07/06 08/06 09/06 10/06 11/06 12/06 01/07 02/07 03/07 04/07 05/07 06/07 07/07 09/07 02/08 03/08 02/10 03/10 04/10 05/10 06/11 11/11 02/12
|