Malasema




Thursday, March 27, 2008

٭

عاشق بودم

شین که قابلی ندارد

عاق بودم

و خندم مي گرفت

از کسشعر بودن همه چي

شين كه قابلي ندارد

از كس عر بودن همه چي

از مسخره بودن همه چی

از اینکه خدا خنده كنان

آويزان شاخه ي درختي ست

شين كه قابلي ندارد

آويزان آخ هي درختي ست

و آرام تاب مي خورد

در ظهر های تابستان

که حوصله سر نرود

که مادر از خواب نپرد

و مواخذه نکند

ظهر نخوابیدنش را

شين كه قابلي ندارد

ظهر نخوابيدن را

مادر می خواهد خدا را هم مواخذه کند

مادر ميخواهد آخرين تهديد ها را بكند

مادر ميخواهد آخرين خط لب را پر رنگ كند

آخر زمان است

هر چیزی که فکرش را کنی پیش می آید

شین که قابلی ندارد

هر چیزی که فکر کنی 3.14 می آید

اصلا راستش را بخواهید

آنقدر عزيز هستيد

بی تعارف بگویم

آنقدر ضروري هستيد

شين كه بماند،

در تمام زبان هاي دنيا

هیچ حرفی، هيچ كلمه اي هيچ جمله اي

قابل شما را ندارد :




........................................................................................

Archives

07/04   08/04   09/04   11/04   02/05   10/05   11/05   12/05   01/06   02/06   03/06   04/06   05/06   06/06   07/06   08/06   09/06   10/06   11/06   12/06   01/07   02/07   03/07   04/07   05/07   06/07   07/07   09/07   02/08   03/08   02/10   03/10   04/10   05/10   06/11   11/11   02/12  

Home