Malasema




Friday, August 25, 2006

٭




سلام بچه ها
امروز ميخوام شما رو با خانوم اولگا آشنا كنم
روزي روزگاري خانوم اولگا مثل هر دختري
تو خونه پاپا و ماما به خوبي و خوشي در حال زندگي بود و عاشق آهنگاي فرامرز اصلاني كشورش بود تا اينكه كير خدا در كاسه ي كائنات مي چرخد و مي چرخد تا اينكه آرام روي كون خانوم اولگا مي ايستد و بعبارتي دگر يك پسر جين پوش با خانوم اولگا رابطه پيدا مي كند. رابطه اي كاملا ساده. پسرك جين پوش با كله مي افتد در عشق خانوم اولگا ولي لام تا كام بروز نمي دهد و روز به روز بيشتر فرو مي رود اما باز بروز نمي دهد چون فكر مي كند كه نكند خانوم اولگا را براي كردن مي خواهد نه چيزه دگر . براي همين نمي گويد تا اينكه روزي از انباري پدربزرگش اره برقي قديمي را در مي آورد و بعد از روغن كاري و نظافت يك عدد كير و دو عدد تخم خود را قطع مي كند. اما انگار پسرك خوب اره برقي را تميز نمي كند و عفونت و چرك آن مي زند مادر پسرك را مي گايد. از آنطرف نميدانيم چه مي شود كه در پاركينگ قفل مي شود تا باز مادر پسرك را بگايند. پدر بزرگ پسرك وقتي از سفر بر مي گردد و در پاركينگ را با ز مي كند به جاي مشاهده كردن ظاهر منظم و مرتب پاركينگ با يك عدد كير افتاده روي زمين و يك جسد كه احتمالا حداقل يك روزي پرپر مرگ مي زده مواجه مي شود. خانوم اولگا وقتي كسخلي پسر را مي شنود كه او براي اينكه دوست داشتنش در كيرش جمع نشود تا چه حد كسخل بازي در آورده تصميم مي كيرد تا آخر عمر با هيچ كس از رو عشق سكس نكند تا باو وفادار بماند و براي همين ابتدا مدل و سپس پورن مي شود. الان هم من و تو اينارو مي بينيم و شايد راست كنيم و حتي كف دستي هم تر كنيم و بخنديم به ريش پسره.



........................................................................................

Archives

07/04   08/04   09/04   11/04   02/05   10/05   11/05   12/05   01/06   02/06   03/06   04/06   05/06   06/06   07/06   08/06   09/06   10/06   11/06   12/06   01/07   02/07   03/07   04/07   05/07   06/07   07/07   09/07   02/08   03/08   02/10   03/10   04/10   05/10   06/11   11/11   02/12  

Home