Malasema |
Sunday, April 23, 2006
٭ به زور مي نويسم
........................................................................................همش تقصيره اون پسره كون نشوره ؛ اومدو منو ياد قديما انداخت اه همش تقصيره اون كفشدوزك سياهه كه سر تربيت بدني رو دستم راه رفت از انگشت سبابه اومد پايين و از شست رفت بالا انگار داره اورست فتح مي كنه تازه رسيد اون طرف دست و عين خر شروع كرد راه رفتن باز اون طرف كف دست و باز هي راه رفتن كفش دوزك كوچولو چرا كونتو پاره مي كني؟ داري رو كف دسته من راه ميري كه چي؟ كه برسي اون طرف كف دست ؟ يه هو انم گرفت صبح پا ميشم ميرم دانشگاه و بعد ناهار كز كردن تو كوچه ها و لاس زدن با تو شايد يه فيلم يا يه كتاب تلفن و سر كار و خواب و صبح و خواب و صبح ببين منو رو كف دست كدوم مادر جنده اي داريم مي دويم ؟ كدوم كسكشي داره لرزه شونه هامونو ميبينه و هر هر مي خنده ؟ چقدر ديگه راه بريم تفريحش تموم ميشه و كف دستشو مي بنده ؟ Link Archives07/04 08/04 09/04 11/04 02/05 10/05 11/05 12/05 01/06 02/06 03/06 04/06 05/06 06/06 07/06 08/06 09/06 10/06 11/06 12/06 01/07 02/07 03/07 04/07 05/07 06/07 07/07 09/07 02/08 03/08 02/10 03/10 04/10 05/10 06/11 11/11 02/12
|