Malasema




Monday, December 26, 2005

٭


تو شهري كه آدما همديگرو از كون مي كنند
خايه ها تا ته
جايي كه از طرف فقط رنگ كونش يادت ميمونه
تا قيافش
دلِ خوش ؛
سيري چند ؟
تو شهري كه كيرو از پهنا ساك مي زنن.
تو جايي كه راحت سرتو مي كوبوني تو سنگ هاي برج هاي خوشگل
زماني كه تمام ارتباطات يا به كيرتن يا به تخمت
غم اين دنياي آلوده به چند؟
كاش عاشق بودم؛ مي تونستم برم بهش بگم دوست دارم . كاش يه نهنگ پير بودم كه آخر عمرش فقط پيپ مي كشيد.
كاش سياه پوست بودم. كاش مي تونستم با سرم بدوم. كاش تو ديوونه خونه زندگي مي كردم.
كاش جنگلي بودم. كاش يه دختره 5 ساله بودم كه از دنيا فقط لبخند پدرشو مي فهمه.
طناز مرد. اميرحسين خودكشي كرد. تو هم وبلاگتو مي خوني.
من هم سيگارمو مي كشم.
ديدي؟
سگ سگ رو نميخوره.
مردم مثه سگ همديگرو پاره مي كنن.
دنيا اونقدرا هم كيري نيس كه من فكر مي كنم ؛
دنيايي كه تو نم نم بارون چتر مي فروشن كيري تر از اين حرفاس.

شايد همين وقتا هست كه وقتي مياي خونه. همونطور كه كوله دوشته و كفشاتو در نياوردي. زيپتو مي كشي پايين و كيرتو ميگيري دستت و بالا پايين مي كني و تو دستات خفه مي كني و آبتو تقديم ميكني به همه: آب من براي روح همه شماها. نگران نباشين آب كير من به تك تك شما مي رسه
شده يك قطره ؛
يك كروموزوم ؛
يك سلول .



........................................................................................

Archives

07/04   08/04   09/04   11/04   02/05   10/05   11/05   12/05   01/06   02/06   03/06   04/06   05/06   06/06   07/06   08/06   09/06   10/06   11/06   12/06   01/07   02/07   03/07   04/07   05/07   06/07   07/07   09/07   02/08   03/08   02/10   03/10   04/10   05/10   06/11   11/11   02/12  

Home