Malasema |
Friday, December 02, 2005
٭ مي رسم سر كوچه
........................................................................................دختر هفت ساله داره اسكيت بازي مي كنه دختري كه هر مردي دوست داره تنها فرزندش باشه تنها فرزند از مادري نداشته اسم دختر رو مهسا مي گذارم و در تمام زندگي پدرانه ام صدايش مي كنم. وقتي دارم كليد از جيبم در مي آرم زن از بالكن داد مي زند: مهسا ديروقته ، بيا بالا. و من نمي فهمم كه روياهايم دارند زندگي مي شوند يا زندگيم رويا Link Archives07/04 08/04 09/04 11/04 02/05 10/05 11/05 12/05 01/06 02/06 03/06 04/06 05/06 06/06 07/06 08/06 09/06 10/06 11/06 12/06 01/07 02/07 03/07 04/07 05/07 06/07 07/07 09/07 02/08 03/08 02/10 03/10 04/10 05/10 06/11 11/11 02/12
|